متن نامه افشین اسانلو به اتحادیه های کارگری
كوچكترین اعتراض و درخواست ما با زندان شكنجه و اذیت و آزار براى خودمان و خانواده هایمان همراه است.
من متاهل و داراى دو فرزند پسر میباشم و همان اغاز تشكلیل خانواده به مدت ٢ سال در قرارگاه سازندگى خاتم الانبیا سپاه مشغول به كار شدم و به بعنوان راننده ماشین الات سنگین در شهرستانهاى محروم و جنگزده در جنوب كشور در پروژه هاى مهم از قبیل ساخت خط خاكى كرخه و اسكله سنگى بندر ماهشهر, كانال كشى آب از سد كرخه تا حمیده اهواز كار كردم. عشق به وطن باعث میشد كه دورى از خانواده را تحمل كنم و به هیچ بگیرم. بعد از دو سال با تمام راننده گانى كه استخدامیشان قرردادى و موقت بود تسویه حساب كردند و همه ما بیكار شدیم, در سال ١٣٧٦ به استخدام شركت واحد اتوبوسرانى تهران در آمدم , در شلوغترین خطوط اتوبوسرانى به صورت ١٢ ساعت در روز و یا در خطوط شبانه روزى با تمایل و درخواست خودم مشغول خدمت راسانی به مردم كشورم شدم,در مدت ٤ سالى كه در شركت واحد بودم همواره به همراه كارگران و رانندگان صدیق و با سابقه در كنار كار روزانه به جهت بهبود شرایط كار و كارامد تر شدن سیستم مدیریتى و جلوگیرى از فساد خیلى از مدیران و مسولین بخشها و مناطق مختلف به شركت و حتى خود نمایندگان شوراى اسلامى كار و پیگیرى معوقه های عیدى و پاداش و بن هاى كارگرى , لباس كار و یا قرارگرفتن شركت جزو مشاغل سخت و زیان آور و از بین بردن قرارداهای موقت , كه در بعضى از موارد به ٤ الی ٥ سال هم میرسید تلاش میكردم. بااینكه در خیلى موارد موفق هم نمیشدیم ولى خارى بودیم در چشم زیاده خواهان, آنها تلاش میكردند به هر نحوى كه شده ما را از میدان بدر كنند. ما دائما از سوى مدیرت و مامورانشان تحت فشار و تهدید به اخراج بودیم.
متاسفانه در سال ١٣۸٠ به هنگام جابجایى مسافر در یكى از خطوط شركت واحد با فردى تصادف كردم كه موجب فوت وى شد, در این رابطه از مدیریت شركت طلب مسادعت و یاری جهت تودیع دیه فرد متوفى را كردم كه مدیریت و مددكارى وقت ان زمان با تبانى با شركت بیمه و خانواده متوفى به عمد باعث شدند كه مبلغ دیه ١٥ میلیون تومانى در آن زمان به هجده میلیون در سال بعد تبدیل شود كه در صورت پرداخت نشدن مبلغ ٣ میلیون تومان مابالتفاوت من به زندان میافتادم و قانونا بیمه هم از پرداخت این مبلغ معاف بود.
مراجعه به اداره كار و طرح شكایت هم راه به جایى نبرد تا اینكه مدیریت شركت واحد پرداخت این مبلغ را منوط به استعفاى من كردند. و من هم كه این مقدار پول را نداشتم مجبور به استعفا شدن كه این امر باعث به هدر رفتن چهار سال سابقه كاریم شد و من میبایست پس از ٤ سال كار سخت و طاقت فرسا از صفر شروع میكردم. انها به این وسیله لطمه بزرگى به من و خانواده ام وارد آوردند و تا مدتها همسرم كه در آنزمان باردار هم بود به بیماری عصبى مبتلا شد. از ان زمان به بعد تا لحظه دستگیری در بخش حمل و نقل برون شهرى مشغول به كار شدم خصوصى بودن مالكیت این ناوگان عظیم و دیر بودن پیش از پیش رانندگان از سهم و نداشتن اتحادیه قوى و مستقل مانند بسیارى از رانندگان زحمتكش و باشرف به سختى چرخه زندگى را میچرخانم و با مشكلات بیشمارى روبرو بودند و خالبا با گفتگو و همفكرى با دیگر راننگان در پى بهتر شدن شرایط كار و زندگیمان بودیم. در زندگى همواره در چهارچون قانون و احترام به ان زندگى كرده ام, قانع بوده و به كارم افتخار میكردم سعى كردم همواره به دیگران احترام بگذارم و به وطن ومردمم عشق بورزم و تمام عمر در حال كار و خدمت به جامعه ام باشم و فرزندانم را خوب و مفید تربیت كنم.
بعد از حدود یكسال بلاتكلیفى در بندهاى ٢٠۹ و ٣٥٠ در شعبه ١٥ دادگاه انقلاب به ریاست قاضى صلواتی به اتهام اقدام علیه امنیت محاكمه شدم در پروسه دادرسى ازداشتن وكیل محروم بودم و دادگاهى این جانب ظرف چند دقیقه انجانب انجام گرفت و بعد از یك هفته حكم ٥ سال حبس تعزیرى به من ابلاغ شد من به حكم صادره اعتراض نمودم اما هیچگاه به من و خانواده ام در خصوص بررسى پرونده ام در دادگاه تجدید نظر و كم و كیف ان اطلاعى داده نشد. من به اتهام واهى و بى پایه و اساسى به ٥ سال زندان محكوم شدم كه دقیقا ٢ سال ان را گذرانده ام مگر من چه اقدامى علیه امنیت كشور انجام داده ام؟ اینجانب نه فعالیت سیاسی میكرده ام و نه وابسته به گروه حزب و سازمانى بوده ام و تمامى فعالیت اینجانب نیز قانونى و صنفى بوده است. تنها گناه من پیگیری خواسته هاى به حقى است كه كارگران شركت واحد به ان واقف شده و ان را مطالبه میكنند كه با دستگیرى و زندانى آنها این خواسته ها از بین نمیرود. ضرورتهایى مانند به وجود آمدن یك نهاد صنفى مستقل كارگرى جهت احقاق حقوق حقه و قانونى طبق موازین وزارت كار در جهت تامین امنیت شغلى , بهبود دستمزدها متناسب با میزان تورم جلوگیرى از پرداخت سلیقه اى حقوق و مزایا ، عقد قراردادهای دائم بین كارگر و كارفرما , پایبند كردن دولت در كمك و تسهیل پرداخت بیمه تامین اجتماعى, نظارت در تعاونیهاى حمل و نقل كه دیگر كاملا خصوصى شده و انحصاری بهره برداری میشود و تنها نام تعاونى را یدك میكشند, غیر قابل انكار میباشد. همچنین نظارت در پیگیرى اعمال پلیس, راهها ونیروى انتظامى در وزارت راه و ترابرى و مسائل صنفى از این دست كه طبق موازین قانون كار بوده و اگر اجرایى شود نه تنها امنیت ملى به خطر نمیافتد بلكه سبب رشد و بهره ورى هر چه بیشتر این صنعت سود ده و ملى میشود, تمام جرم من و امثال من خلاصه شده در واگویى این مسایل و معضلات و مطرح شدن ان در بین رانندگان و كارگران و حتى بعضى مدیران هوشمند و لایق ناوگان حمل و نقل كسانى كه به واقع گوشه ای از چرخ صنعت این مملكت را دلسوزانه بدوش گرفته و میچرخانند. این جانت با شرح مطالب گفته شده از فدراسیون بین المللى كارگران حمل و نقل(آ تى اف) و سازمان جهانى كار (آ ال او) كه همواره دلسوزانه و برادرانه دردها و رنجهاى برادران خود را در سراسر دنیا شنیده و درك كرده و همیاری میكنند میخواهم كه وضعیت نابسامان ما كارگران بخش حمل و نقل و همینطور صدور چنین حكم ناعادلانه اى برای من و اجرایى كردن آن كه تاكنون به ناحق و غیر قانونى است را از طریق نهادهى بین المللى و حقوق بشرى پیگیرى كرده و به گوش دیگر كارگران جهان به خصوص بخش حمل و نقل برسانند تا جهانیان بدانند كه در كشور ما به هیچ وجه حقوق اساسى و انسانى ما كارگران و زحمتكشان رعایت نمیشود و كوچكترین اعتراض و درخواست ما با زندان شكنجه و اذیت و آزار براى خودمان و خانواده هایمان همراه است.
افشین اسانلو :نامه از زندان/ شرح شکنجه وبیداد
او در این نامه درباره چگونگی دستگیرشدن و رفتار ماموران نوشته بود:«در پاييز ١٣۸۹ هنگام استراحت در خوابگاه مخصوص رانندگان مستقر در ترمينال مسافرى توسط افراد مسلح كه همگى لباس شخصى بودند ربوده و به بند وزارت اطلاعات يا همان بند ٢٠۹ زندان اوين منتقل شدم. به مدت پنج ماه در سلولهاى انفرادى ٢٠۹ در زندان اطلاعات شهر سنندج تحت بازجویى و شكنجه قرار گرفتم. شكنجه هایی نظير زدن كابل به كف پا، وادار كردن به دويدن با همان پاهای زخمى و كابل خورده، بازجويی های طولانى مدت به مدت هفده – هجده ساعت، فحش های ركيك و ضرب و شتم اين جانب به صورت دسته جمعى كه باعث شكسته شدن چند تا از دنده ها و همين طور دندانهايم شد. در طى اين پنج ماه خانواده ام هيچگونه خبرى از من نداشته و پيگيری هايشان هم به جايی نرسيد. به من حتى اجازه تلفن زدن به مادر سالخورده و رنج كشيده ام را – كه غم زندانى شدن پسر ديگرش آقاى منصور اسانلو رئيس هيئت مديره سنديكاى شركت واحد تهران را هم بر دوش ميكشيد – ندادند».
این راننده ماشین آلات سنگین که اندکی پس از ازدواج به مدت دوسال دور از خانواده در شهرهای محروم و جنگ زده برای اجرای پروژه های سازندگی مانند اسکله سنگی بندر ماهشهر و کانال کشی از سد کرخه تا اهواز و غیره در قرارگاه خاتم الانبیای سپاه کار کرده بود، پس از فسخ قراردادش به دلیل قراردادی بودن، به شرکت واحد اتوبوس رانی می پیوندد و پس از چهار سال تحت فشار وادار به استعفا شده به بخش حمل ونقل بین شهری می پیوندد.
«مانند بسيارى از رانندگان زحمتكش و باشرف به سختى چرخه زندگى را می چرخاندم و با مشكلات بی شماری روبرو بودم و غالبا با گفتگو و همفكری با ديگر راننگان در پی بهتر شدن شرايط كار و زندگی مان بوديم. در زندگى همواره در چهارچوب قانون و احترام به آن زندگى كرده ام، قانع بوده و به كارم افتخار ميكردم سعى كردم همواره به ديگران احترام بگذارم و به وطن ومردمم عشق بورزم و تمام عمر در حال كار و خدمت به جامعه ام باشم و فرزندانم را خوب و مفيد تربيت كنم.»
مرگ تدریجی زندانیان سیاسی
مدافعان حقوق بشر و زندانیان سیاسی در ایران همواره از مرگ تدریجی و خاموش زندانیان سیاسی در ایران هشدارداده اند. زندانیان بر اثر فشارهای جسمی و روحی و شرایط دشوار زندان به بیماری های گوناگون قلبی، کلیه، چشم و گوش، ریوی، گوارشی، پوستی وغیره مبتلا می شوند. این بیماری ها در مواردی به دلیل عدم رسیدگی و درمان و نیز ندادن مرخصی به زندانیان برای درمان خود رفته رفته موجب مرگ آنان می شود.
افشین برادرم بود ! منصور اسانلو
درگذشت افشین اسانلو کارگر زندانی
جزییاتی از
مرگ افشین اسانلو در گفت وگو با خواهرش:
او سالم بود، مقامات زندان
مسوول مرگ برادرم هستند
خواهر افشین اسانلو، فعال کارگری و زندانی عقیدتی که روز پنجشنبه ۳۰ خرداد ماه در زندان رجایی شهر فوت کرد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که آنها از پزشک قانونی تقاضای رسیدگی در مورد علت مرگ برادرش را کردهاند. علت مرگ افشین اسانلو سکته قلبی عنوان شده است اما به گفته خواهر مرحوم اسانلو او هیچ سابقه بیماری قلبی نداشته و در آخرین ملاقات سالم بوده است. همچنین به گفته پرستاران بیمارستان فوت مرحوم اسانلو قبل از رسیدن به بیمارستان بوده است. خانم اسانلو در این گفتگو همچنین گفت که به آنها اجازه برگزاری مراسم در مساجد داده نشده و آنها به ناچار مراسم سوم و هفتم برادرش را در منزل برگزار خواهند کرد.
فرشته اسانلو به کمپین بین المللی حقوق بشر ساعتی پس از خاکسپاری برادرش در بهشت زهرای تهران در خصوص علت مرگ برادرش گفت:« پرستاران بیمارستان به ما گفتند که او را حدود ساعت ۸ پنجشنبه شب به بیمارستان آورده اند اما او مدت ها پیش از رسیدن به بیمارستان فوت کرده بوده. آنها گفتند که حتی برادرم در حد فاصل رسیدن به بیمارستان هم فوت نکرده بلکه فوتش قبل از اینها بوده است.»
این در حالیستکه سهراب سلیمانی، مدیر کل زندان های استان تهران در گفتگوی با خبرگزاری فارس در تاریخ اول تیرماه با تایید خبر فوت این زندانی گفت:« روز ۳۰ خرداد در زندان رجاییشهر کرج و پس از ابراز درد در ناحیه قفسه سینه به بهداری زندان منتقل میشود. پس از معاینه و گرفتن نوار قلب، به بیمارستان شهید رجایی کرج منتقل میشود و پس از چند ساعت بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست میدهد.»
افشین اسانلو، ۴۲ ساله، فعال کارگری، برادر منصور اسانلو و از اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در سال ۱۳۸۸ به اتهام تبانی و اجتماع به قصد اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. او سال گذشته از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج برای سپری کردن باقی مدت محکومیتش منتقل شد.
مرحوم اسانلو اسفند ماه امسال با پایان یافتن دوران محکومیتش قرار بود از زندان آزاد شود اما غروب پنجشنبه ۳۰ خرداد ماه در بیمارستان رجایی شهر کرج به علت “سکته قلبی” فوت کرد و روز دوشنبه ۳ تیرماه در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
خانم اسانلو در پاسخ به اینکه چطور از فوت برادرش با خبر شده اند، گفت:« برادرم پنجشنبه فوت کرد اما مراجع قانونی با وجود آنکه شماره تلفن مادرم را داشتند زنگ نزدند و اطلاع ندادند. ما خبر را از دوستان مان صبح شنبه یعنی دو روز بعد از فوت برادرم شنیدیم. همان ها که برای ملاقات با زندانی هایشان به زندان رجایی شهر کرج رفته بودند، آنها به ما گفتند که شنیده اید افشین داخل زندان سکته کرده است؟! ما مات و مبهوت مانده بودیم. اصلا نمی توانستیم این خبر را هضم کنیم. تازه ما فقط شنیدیم که او سکته کرده، بلافاصله به زندان رفتیم اما ماموران به ما جواب درستی نمی دادند. مادرم با یکی از نگهبان های ورودی زندان که همیشه رفتار خوبی با مادرم داشته حال برادرم را پرسید اما او هیچی نگفت. بعد از اینکه جوابی از بخش ملاقات زندان نگرفتیم به بخش اداری زندان رجایی شهر رفتیم و آنجا بود که به ما گفتند برادرم فوت کرده و گفتند که برای تحویل گرفتن جنازه اش باید حتما از دادسرا نامه داشته باشیم.»
فرشته اسانلو در حالیکه به شدت متاثر بود، گفت:« ما تا عصر شنبه درگیر گرفتن نامه از دادسرا بودیم بعد به بیمارستان رفتیم. تا زمانیکه به بیمارستان نرفتیم و جسد را ندیدیم باورمان نمی شد. »
خواهر افشین اسانلو در پاسخ به اینکه آیا برادرش سابقه بیماری قلبی داشته است، گفت:« برادرم اصلا مشکل قلبی نداشت و حالش خوب بود. او هر روز در محیط زندان ورزش می کرد و دو هفته قبل با مادرم ملاقات حضوری داشت. مادرم می گفت که حال افشین خوب بوده و صحیح و سالم بوده است. افشین اگر مشکلی داشت حتما به مادرم در آن ملاقات می گفت به همین دلیل ما وقتی شنیدیم که او در اثر سکته قلبی فوت کرده واقعا شوکه شدیم.»
فرشته اسانلو با اشاره به پیگیری های خانواده اش برای علت مرگ و جوابیه پزشک قانونی گفت:« پزشک قانونی که به ما جوابی نداد گفت سه ماه دیگر جواب روشن می شود. ما هنوز اطلاع خاصی نداریم. اما برادرم آنجا امانت بود و مسولان زندان باید امانت داری می کردند و او را سالم برمی گرداندند. به نظرم مسولیت مرگش با آنها است.»
خواهر افشین اسانلو در پاسخ به این پرسش که آیا قرار است برای دیر اطلاع دادن مرگ برادرش از مقامات قضایی شکایت کنند، گفت:« این حق قانونی ما است اما باید ببینیم تصمیم مادرم در این باره چه خواهد بود. مادرم که تمام فشارها را در این مدت تحمل می کرد و بارها نامه های به دادستانی برد. آخرین بار که مادرم برای افشین به دفتر دادستانی تهران رفته بود سه شنبه ۲۸ خرداد ماه بود که رفته بود تا تقاضای بخشش کند. برادرم قرار بود اسفند ماه آزاد شود و مادرم رفته بود تا تقاضای بخشش ماه های باقی مانده را بدهد.»
فرشته اسانلو با اشاره به اینکه آنها نتوانسته اند موافقت چند مسجد را برای برگزاری مراسم سوم و هفتم برادرش را بگیرند، گفت:« یک فرد فوت شده و حداقل حقش این است که در یک جای آبرومندی مراسمش برگزار شود. مستقیم به ما گفته نشده که نمی توانیم اما فکر می کنم چنین حقی به ما داده نشده است. ما موفق به گرفتن رضایت از جاهای مورد نظر برای برگزاری مراسم نشدیم. می خواستیم مراسم برادرم را در جای آبرومندی برگزار کنیم که نشد و مادرم گفت مراسم را در منزل برگزار می کنیم. چاره دیگری برایمان نمانده است.»
۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در پیام تسلیتی که روز دوشنبه در وب سایت کلمه منتشر شده، نوشته اند: « بار دیگر سهل انگاری و بی توجهی مسوولین دستگاه قضایی و سازمان زندان ها باعث فوت مظلومانه افشین اسانلو، یکی دیگر از زندانیان سیاسی، شد. این البته اولین مورد از این گونه نبود. دوسال قبل نیز مرحوم هدی صابر به دلیل عارضه مشابه و به دلیل کوتاهی مسئولین مربوطه جان باخت. اعتراضات بعدی در آن مورد هرگز شنیده نشد و جایی نرسید. نتیجه آن بی توجهی ها اینک قربانی شدن افشین اسانلو است و هر لحظه می تواند تکرار گردد. هنوز هم کم نیستند زندانیان سیاسی که از بیماری های شدید رنج می برند و علیرغم نظر پزشکان متخصص برای درمان آنها دادستان تهران و در مواردی قاضی صلواتی از بستری شدن و معالجه آنان جلوگیری می کند. »
منصور اسانلو برادر این فعال کارگری در مطلبی که در صفحه فیس بوک خود درباره برادرش افشین نوشته آورده است: «بعد از دستگیری من در ۱۹تیر ۱۳۸۶ وبستن دفتر دوم سندیکا که با زحمت زیاد کارگران آماده وباز گشایی شده بود ، افشین نیز دوباره به جاده وبیابان باز گشت . حدود سه سال پیش که من در زندان بودم .اورا در قسمت خوابگاه رانندگان ترمینال جنوب دستگیر می کنند وبه اطلاعات شهر ری می برند وبا هماهنگی اطلاعات اوین او را به بند ۲۰۹ اوین می برند وتحت سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند . تا از او برعلیه سندیکا وفعالیت های سندیکایی اقرار بگیرند . اقرارهایی دال بر همکاری سندیکا با گروههای سیاسی واقدامات غیر قانونی وحتا تهیه اسلحه برای سندیکا یا داشتن نقشه بمب گذاری با همکاری عوامل گروه های سیاسی مخالف ج.ا که همه دروغ و واهی وچون او این اتهامات را نمی پذیرد زیر فشارهای سخت تری قرار می گیرد.»
رژیم از جنازه افشین اسانلو هم وحشت دارد
مراسم به خاک سپاری افشین اسانلو، فعال کارگری در میان تدابیر امنیتی
مراسم به خاک سپاری افشین اسانلو، فعال کارگری، در حالی در تهران برگزار شد که برخی از اعضای خانواده وی به نهادهای امنیتی احضار شده و ماموران درمراسم خاک سپاری او اقدام به فیلمبرداری از حاضران کردهاند.همچنین اجازه برگزاری مراسم وی در مسجد الجواد صادر نشده است.
افشین اسانلو، ۳۰ خرداد پس از سکته در زندان رجایی شهر به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد و صبح روز جمعه، ۳۱ خرداد در بیمارستان شهید رجایی کرج درگذشت. وی که هنگام مرگ ۴۲ سال سن داشت، پاییز سال ۸۹ بازداشت و به اتهام “اجتماع غیرقانونی و تبانی” به پنج سال زندان محکوم شده بود.
مراسن تشییع جنازه وی در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی، پیش از آغاز آن، برخی از اعضای خانواده وی را احضار کرده و خواسته بودند که این مراسم بدون تنش و درگیری انجام شود. آنها نسبت به سر دادن شعارهای سیاسی در این مراسم هم هشدار داده بودند.
در همین حال یکی از اعضای خانواده اسانلو به “روز” گفت که در روزهای گذشته اعضای این خانواده از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار بودهاند. وی اضافه کرد که نهادهای امنیتی اجازه برگزاری مراسم این فعال کارگری در مسجدهای تهران را ندادهاند و برنامهای هم که برای برگزاری مراسم در دو مسجد ریخته شده بود، از سوی آنها لغو شده است. وی اضافه کرد که ماموران حاضر در مراسم تشییع جنازه، اقدام به بازجویی از برخی حاضران کرده و به بازرسی وسایل آنها پرداخته اند.
در مراسم تشییع جنازه افشین اسانلو، علاوه بر اعضای خانوادهی وی، برخی از فعالان کارگری، اعضای سندیکاها و همچنین برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند
سهشنبه ۴ تير ۱٣۹۲ - ۲۵ ژوئن ۲۰۱٣
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مراسم یادبودی که مقرر شده بود، روز دوشنبه، سوم تیرماه در مسجد الجواد تهران برگزار شود، با مخالف نیروهای امنیتی لغو شد.
افشین اسانلو از هیئت موسس سندیکای رانندگان برون شهری (میان شهری)، ۴۲ ساله، پس از حملهی قلبی در زندان رجایی شهر کرج، روز جمعه سی و یکم خرداد ماه و در حین انتقال به بیمارستان رجایی کرج جان باخت.
افشین اسانلو، برادر منصور اسانلو موسس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اجتماع و تبانی" از سوی قاضی صلواتی به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
شایان ذکر است که سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانها، در شرایطی در گفتگو با خبرنگاری ایسنا، علت مرگ این زندانی را "سکتهی قلبی" اعلام کرده است که منصور اسانلو به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت: "برادرم هیچ گونه سابقهی بیماری نداشته است و مسئولیت مرگ وی در زندان، بر عهدهی حکومت و کسانی است که وی را به دلیل فعالیت صنفی در شرایط غیر بهداشتی و محیط بسته با کیفیت غذای نامناسب نگهداری کردند."
گفتنی ست، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه یکم تیرماه، با انتشار بیانیهای خواهان تشکیل کمیتهی مستقل حقیقت یاب از طرف دولت ایران در همکاری با گزارشگران حقوق بشری سازمان ملل متحد در مورد مرگ پر ابهام آقای افشین اسانلو و نیز سلسله مرگهای مشابه سالهای اخیر، در زندان های کشور شد.
بیانیه جمعی از زندانیان اوین در رابطه با درگذشت افشین اسانلو
تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان، وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شود، چه دردی است.
تو نمی دانی مردن، وقتی که انسان مرگ را شکست داده است، چه زندگی است.
بیانیه جمعی از زندانیان اوین در رابطه با درگذشت افشین اسانلو
ما جمعی از دوستان و هم بندیان سابق زنده یاد افشین اسانلو در بند سیصد و پنجاه زندان اوین که از نزدیک شاهد رنج ها و مصائب فراوانی که بر وی روا داشته شد، بوده ایم، رهایی جانسوز وی را از زنجیر اسارت به خانواده محترم ایشان و به ویژه مادر دردمندشان تسلیت می گوییم و امیدواریم هرگز در آینده شاهد رخدادهای تلخی از این دست نباشیم.
رضاشهابی زکریا، سعید متین پور، عبدالفتاح سلطانی، محمد صدیق کبودوند، امیرخسرو دلیرثانی، رویین عطوفت، محمدرضایی،مهدی خدایی، نصور نقی پور، بهنام ابراهیم زاده، سعید جلالی فر، فریدون صیدی راد، وحید علیقلی پور، یاشار دارالشفا ، سعید حائری، داور حسینی وجدان، غلامرضا خسروی ،هانی یازرلو، اصغر قطان، مجید اسدی، هوتن دولتی، محمدصائمی، محمد ولی غلام نژاد، عبدالرضا قنبری، سید محمد حیدری، اسداله اسدی، اسداله هادی، علی معزی، رسول حیدرزاده، کامران ایازی، شاهین دادخواه، فرزاد روحی، محمدرضا نوری، بهادر علیزاده، وحید اصغری و علیرضا سیدیان فعالین کارگری و سیاسی ِ هستند که پای این بیانیه را امضا کرده اند
حشمت اله طبرزدی هم بند و هم سفره و دوست و همراه افشین در زندان رجایی شهر از او و شرایط زندان رجایی شهر سخن می گوید:
باتسلیت به خانواده ی اسانلو
با کمال تاسف و تاثر بسیار ،اگاهی یافتم دوست عزیز و همبندی ام ،افشین اسانلو به دلیل سکته قلبی در سالن 12 زندانیان سیاسی بند 4 زندان رجایی شهر، درگذشت.
انگار دیروز بود که افشین را از زندان اوین به رجایی شهر تبعید کردند.او چند ماه پس از این که منصور به مرخصی رفت به این زندان انتقال یافت. سرنوشت چنین رقم خورد که او در همان سلولی ساکن شود که مدتی پیش از ان ،منصور رادپور در همان سلول مظلومانه جان داده بود.در همان جا با افشین سخن گفته و تاکید کردم که رادپور در همین جا جان داد و زندان رجایی شهر جایی است که اگر به ورزش و مطالعه و خودسازی انقلابی رو نیاوری مجبور هستی به انزوا و در نتیجه سرخوردگی ناشی از فشار های گوناگون به خواب و قرص و بالمال بیماری گرفتار و پس از مدتی به جای خودت جسدت را از این جا بیرون ببرند.از برادرش منصور برای او گفتم که تا چه اندازه قوی و سرحال بود و با ورزش و مطالعه نه تنها خود را سرپا نگاه داشته بود که دیگران را نیز به وجد می اورد.
افشین اما از شکنجه ها در 209 حرف زد و از شرایط سخت خود می گفت. در عین حال بسیار بشاش و باورمند بود. به هیچ وجه ادم اهل سازشی نبود و از این بابت روحیه ی کارگری عجیبی داشت. همواره می گفت»داداش من یه کارگرم و نمی توانم در برابر زور تسلیم شوم» و نمی شد.من در زندان مطالبی می نوشتم و ترجمه می کردم و افشین اولین کسی بود که این امکان را داشت که ان مطلب را بخواند و با دقت زیاد هم می خواند و یاد داشت برداری می کرد. به همین دلیل همواره با من رفیق بود و به سلول من سر می زد.مادرش و برادر بزگترشان نیز در ملاقات ها به من توصیه می کردند که افشین دارای روحیه ی خاص و تهاجمی است ،تو مراقبش باش و بودم و خوب هم بود. من به دلیل رفاقت با منصور و اشنایی با مادر و برادر دیگر افشین، خود را ملزم به رسیدگی به وضعیت افشین می دیدم. حتا بیانیه هایی که از زندان بیرون می امد تاکید افشین و من بود که حتما امضای او هم باشد، اگر چه برخی دوستان کوته نظر ،گاهی نام او را حذف می کردند.افشین ادم مقاوم و باورمند و کارگر شرافتمندی بود.
امروز اما خبری باورنکردنی مبنی بر این که افشین اسانلو به دلیل حمله ی قلبی در زندان در گذشت ، خواندم . اری هنوز خبر درگذشت کرمی خیر ابادی در همین بند را هضم نکرده بودم که خبر درگذشت افشین را شنیدم. اگرچه تلخی درگذشت منصور رادپور و نحوه ی مرگ او هیچ گاه از ذهن و روحم بیرون نخواهد رفت.
ممکن است پرسیده شود این زندان رجایی شهر چگونه جایی است که هر سال چندین نفر در ان گرفتار مرگ خاموش می شوند. از دیدگاه من که حدود دوسال و نیم از 3 سال حبس اخیر را دران جا گذرانده ام،محدودیت ها و فشار های گوناگون روحی، عامل اصلی این نوع مرگ ها در رجایی شهر است. به ویژه در دوره ی اخیر که تلفن و ملاقات حضوری و مرخصی ها قطع است،و سالن 12 به یک سالن دربسته تبدیل شده ، این فشار ها افزایش می یابد.من پیشتر 7 سال حبس در انفرادی های بازداشت گاه های مختلف امنیتی و نیززندان اوین گذرانده ام. ولی زندان فوق امنیتی رجایی شهر را زندانی با شرایط کاملا غیر انسانی تر یافتم. حتا برای قاتلین نیز محل مناسبی نیست چه رسد برای فعالین سیاسی و کارگری.همین شرایط است که زندانی را در مسیر مرگ تدریجی قرار می دهد. بنا براین دولت جدید اگر قرار است کاری انجام بدهد باید شرایط این زندان را مورد برسی و تغییر جدی قرار بدهد.پیشتر باید پاسخ بدهند که جرم افشین اسانلو چه بود که به 5 سال حبس محکوم شده بود!؟مبادا شاهد مرگ دیگری در زندان رجایی شهر و به ویژه سالن 12 باشیم.
نمی دانم با چه زبانی باید به خانواده ی اسانلو و ان نوجوانی که پدرش را از دست داده تسیلت بگویم. به ویژه که امکان شرکت در مجالس بزرگداشت او را ندارم. اما باید تاکید کنم افشین ،انسانی دوست داشتنی و مقاوم و کارگری اگاه و مبارز بود. یادش گرامی باد.
حشمت اله طبرزدی
1/تیرماه/1392 خورشیدی.
پیام تسلیت زندانیان سیاسی بند یک و دو زندان سنندج به خانواده افشین اسانلو
زندانیان سیاسی واقع در بند یک و دو زندان مرکزی سنندج طی نامهای که در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفت، درگذشت آقای افشین اسانلو را به خانواده وی تسلیت گفتند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
با درود به همه زندانیان و جان باختگان سرتا سر ایران که جان خود را فدای آرمان رهایی بخش از هر گونه ستم و ظلم کردند.
در نهایت تاسف خبردار شدیدم که جناب آقای افشین اسانلو که در زندان رجایی شهر کرج که دوران حبس خود را به سر می بردند زندگی را بدرود گفته اند.
متاسفانه در این سالهای اخیر کسانی دیگری به دلیل عارضه مشابه و به دلیل کوتاهی مسئولین مربوطه جان باخته اند.
مرگ این زندانی عقیدتی را می توان با اشاره به عدم شفافیت و پاسخگویی مسئولین و نهادهای مربوطه در این رابطه و نیز با یادآوری زنجیرهی بی پایان مرگ زندانیان سیاسی بهخصوص در سایهی عدم رسیدگی مناسب پزشکی؛ پر ابهام یا مشکوک خواند. در این سالهای اخیر در مناطق کردنشین و بخصوص زندانهای آن ، کسانی زیادی به شیوه های مشکوکی و بدونه دلیل جان خود را از دست داده ند.
بر همگان آشکار است که وضعیت امروزه در زندانهای کل ایران و بخصوص زندانهای کردستان بسیار وحشتناک و غیره قابل تصور میباشد.
در اینجا باید به این نکته مهم اشاره کنیم که متاسفانه هرساله تعدادی از زندانیان بدون هیچ دلیلی و در حالیکه در بازداشت مقامات امنیتی و انتظامی هستند یا رسمن در زندان و در اختیار اداره زندانهای جمهوری اسلامی ایران هستند جان خود را از دست میدهند.
مسئولین جمهوری اسلامی هیچ گاه عامیلن مرگهای مشکوک را معرفی نکرده و دربرخی از پروندههای مطرح شده به وضوح می توان دید که دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی و دستگاه قضایی همه امکانات خود را برای وارونه جلوه دادن حقایق به کار بستهاند و از هر روشی برای مصون داشتن خاطیان از مجازات استفاده کردهاند. به نحوی که هیچ امیدی برای خانوادههای زندانیان عقیدتی و دیگر شهروندان برای پیگیری عدالت باقی نمانده است.
ما زندانیان سیاسی واقع در بند یک و دو زندان مرکزی سنندج بار دیگر تسلیت خود را به خانواده اسانلو و کل مردم ایران و تمامی هم بندیهای وی اعلام می کنیم و اعلام می داریم که دستگاه قضایی و سازمان زندان ها مسوول جان باختن مرحوم افشین اسانلو و تمامی کسانی میباشد که به این شیوه جان می سپارند. و نیز آرزوی خودمان مبنی بر رعایت حقوق زندانیان اعلام میداریم.
زندانیان سیاسی در بند یک و دو زندان مرکزی سنندج
سهشنبه ۰۴ تير ۱۳۹۲
مرگ مشکوک افشین اسانلو در زندان فوق امنیتی گوهردشت
منصوره بهكیش
حاکمان گمان می کنند توانسته اند این زندانیان را به گور بسپارند و دفن شان کنند، غافل از آنکه آنها دفن نشده اند و هم چنان با ما زنده اند تا روز دادخواهی شهادت دهیم که چه بر سرمان آورده اند. شاید بدین وسیله بتوانیم جلوی تکرار جنایت های بعدی را بگیریم و هشدار دهیم روز پاسخ گویی در همین دنیاست، ما را به آن دنیا حواله ندهید.
تا به امروز نیز قتل ها و مرگ های مشکوک بسیاری داشته ایم و افشین آخرین نخواهد بود، مگر اینکه ما هشیار باشیم و اجازه ندهیم که در سکوت، هر بلایی دلشان خواست بر سرمان بیاورند، همان کاری که در دهه شصت با ما کردند و هم چنان ادامه دارد.
افشین اسانلو نیز در همان زندان و با مرگی مشکوک می میرد. به چه دلیل؟ نامعلوم.
او راننده بین شهری بود و دو فرزند دارد و طبق اظهار خانواده اش خیلی هم مانند برادرش منصور به سیاست کاری نداشت. او را در بهمن 1388 در محل کارش بازداشت می کنند و مدت طولانی او را زیر بازجویی و شکنجه می گیرند. به چه دلیل؟ نامعلوم.
او را به پنج سال زندان محکوم می کنند. به چه دلیل؟ نامعلوم.
پس از مدتی او را به سالن 12 بند 4 زندان فوق امنیتی گوهردشت تبعید می کنند، به چه دلیل؟ نامعلوم.
مدتی وضعیت روحی اش به هم می ریزد ولی با ورزش تلاش می کند سلامتی اش را باز یابد و هفته قبل از مرگ اش در ملاقات حضوری، شانه های محکم و سینه ستبرش، خیال مادر را راحت می کند و با این امید به خانه می رود که این دوری به زودی پایان می پذیرد و آزاد می شود، غافل از آنکه چند روز بعد جنازه اش را تحویل خانواده خواهند داد.
بر فرض که مسوولان زندان درست بگویند و افشین سکته کرده باشد، هر انسانی، حتی یک انسان سالم هم امکان دارد در تبعیدگاه زندان گوهردشت سکته کند، به چه دلیل به او رسیدگی نکردند تا جان اش را نجات دهند؟ نامعلوم.
به چه دلیل وقتی سکته کرد خانواده اش را در جریان نگذاشتند؟ نامعلوم
به چه دلیل مرده اش را به بیمارستان رساندند؟ نامعلوم.
به چه دلیل وقتی مرد به خانواده اش اطلاع ندادند؟ نامعلوم.
به چه دلیل اجازه دفن آزادنه به آنها ندادند؟ نامعلوم.
و به چه دلیل اجاره برگزاری مراسم آزادانه به آنها نمی دهند و مسجد را لغو می کنند؟ نامعلوم.
تمامی این ابهام ها و محدودیت ها و تحمل درد جانکاه نازنین پسرشان یک طرف، حالا خانواده مانده است چگونه می تواند با آپارتمانی کوچک در شرق تهران و مهمان هایی بسیار که از نقاط مختلف برای همدردی می آیند، مراسمی در خور برگزار کند. مادر می گفت:" باشد مراسم را چهارشنبه عصر پنجم تیر در همین خانه برگزار می کنیم، مهم نیست، مهمان ها می دانند خانه ما کوچک است، فوق اش در راهرو و کوچه می ایستند".
یادش گرامی باد!
منصوره بهکیش
چهارم تیرماه 1392
http://www.mpliran.org/2013/06/blog-post_25.html
دوشنبه ٣ تير ۱٣۹۲ - ۲۴ ژوئن ۲۰۱٣
زندان گوهردشت(رجایی شهر)، زندانی است که دردها و شکنجه ها و قتل ها و مرگ های خاموش بسیاری به خود دیده است. خبر فوت نازنین پسر کوچک تان افشین، غم سنگینی است که قلب ما را هم به درد آورد. این غم بزرگ را از صمیم قلب به شما مادر گرامی و خانواده تسلیت می گوییم و خود را در غم شما شریک می دانیم.
امید هم چنان گذشته، مقاوم و استوار باشید تا بتوانید این غم بزرگ را تحمل کنید. ما به مادرانی همچون شما که سختی های بسیاری در زندگی کشیده و تاب آورده اید، افتخار می کنیم و نیاز داریم.
باشد تا با همت و تلاش همه آزادی خواهان، دنیایی به دور از زندان و شکنجه و قتل و جنایت بسازیم.
یادش گرامی باد!
مادران پارک لاله
سوم تیر ۱٣۹۲
وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شود
چه دردی است.
تو نمی دانی مردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی است.
ما جمعی از دوستان و هم بندیان سابق زنده یاد افشین اسانلو در بند ٣۵٠ زندان اوین که از نزدیک شاهد رنج ها و مصائب فراوانی که بر وی روا داشته شد، بوده ایم، رهایی جانسوز وی را از زنجیر اسارت به خانواده محترم ایشان و به ویژه مادر دردمندشان تسلیت می گوییم و امیدواریم هرگز در آینده شاهد رخدادهای تلخی از این دست نباشیم.
بیانیه زندانیان رجاییشهر در پی مرگ افشین اسانلو:شرایط زندانهای کشور
سبب مرگ زودرس زندانیان میشود
با سلام و تحیت
مسعود باستانی
مهدی محققی
مجید توکلی
احمد زیدآبادی
سید محمد سیف زاده
کیوان صمیمی
مهدی محمودیان
مصطفی نیلی
اطلاعیه شماره ۴
تسلیت به مناسبت درگذشت کارگر زندانی افشین اسانلو!
کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده ضمن عرض تسلیت به خانواده این کارگر زندانی و همچنین طبقه کارگر ایران خواهان آزادی تمامی کارگران و فعالین کارگری زندانی است.
شماره تلفن سخنگوی کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده آقای محمود صالحی٠٩٣۵٧٣۵٣۴١٢
به فرض محال ، اگر عوامل جمهوری اسلامی حقیقت را گفته باشند و افشین بر اثر سکته قلبی مرده باشد باز بدون شک مقصر و عامل اصلی جمهوری اسلامی است، که با ایجاد عمدی شرایط نامناسب و ضد انسانی به صورت سیستماتیک تلاش می کند تا فعالان سیاسی و کارگر ،زنده یا حداقل سالم از زندان خارج نشوند، برای اثبات این ادعا بررسی سلامت و وضعیت جسمی کارگران زندانی مانند محمد جراحی، مهدی شاندیز ، رضا شهابی ، رسول بداغی ، بهنام ابراهیم زاده ... یا علی نجاتی ، محمود صالحی و... کافی است که همه ی آنها بر اثر فشار ، انواع شکنجه ، شرایط نامناسب نگهداری ، غذا و بهداشت نا مناسب در زندانها ، دچار بیمارهای گوناگون شده اند، مسئول مستقیم کشته شدن سریع یا تدریجی زندانیان بر اثر بیماری یا شکنجه جمهوری اسلامی است.
اسناد اثبات مقصر بودن حاکمیت کاملا" روشن و واضح مقابل چشم مردم قرار دارد از جمله دهها نفری که در کهریزک کشته شدند یا ستار بهشتی ، علی رضا کرمی خیر آبادی ، شهبازی و دهها نفر در دیگر زندانها زیر شکنجه کشته شده اند.
خانواده ها ، فعالین ، تشکل ها و مردم آزادیخواه نباید فراموش کنند که طرح و هدف جمهوری اسلامی از بدو استقرارش این بوده است که زندانی سیاسی نباید از زندان خارج شود ، بنا بر چنین برداشتی در زمانهای مختلف برای حذف زندانیان روش های گونا گونی بکار برده است. طرح فعلی جمهوری اسلامی گرفتار کردن زندانی ها به انواع بیماری های لا علاج و کشنده است، با توجه به عرف و تاریخ جمهوری اسلامی و اهدافش تا کنون چنین بوده است ، حتی طرح اخیر قوه قضائیه برای کم کردن زندانیان ، می تواند مورد شک و تردید
ما امضاء کنندگان، ضمن محکوم کردن قتل افشین اسانلو می خواهیم آمرین و عاملین قتل محاکمه شوند، همچنین از کارگران، فعالین کارگری و سیاسی ، نهاد های داخلی و جهانی می خواهیم قبل از اینکه جمهوری اسلامی موفق به سر به نیست کردن بقیه زندانیان شود، ارابه کشتار آن را متوقف کنید.
محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن اظهار تاسف از مرگ این راننده زحمتکش و اعلام همدردی یادآور می شود آن مرحوم عضو سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نبوده و اصولاً سندیکا هیچگاه افتخار همکاری و فعالیت کارگری با ایشان را نداشته است .
تیر ماه نود و دو
مرگ افشین اسانلو باید پیگیری شود
این امر در حالی اتفاق میافتد كه سایر فعالان كارگری و خانوادههایشانتحت فشارهای فزایندهای قرار گرفتهاند.
پس از بازگشت بهنام ابراهیم زاده به زندان، حال فرزند او، نیما كه در حال شیمی درمانی است، وخیم شده به طوری كه ملاقاتكنندگان او در بیمارستان از افسردگی و رنج مضاعف او خبر میدهند. همسر رضا شهابی مورد بازجویی قرار گرفته و همسر علی نجاتی محاکمه شده است.
شاهرخ زمانی مورد بدرفتاریهای زندان بانان قرار دارد و محمد جراحی به رغم توصیه پزشكان برای ادامه درمان در خارج از زندان، همچنان در شریط سختی در زندان تبریز به سر میبرد. رضا شهابی نیز شرایط مناسبی در زندانندارد. هم چنین پدرام نصرالهی، جلیل محمدی، وفا قادری، شاهپور احسانی راد و دیگر
فعالان كارگری یا دوران زندان و بازجویی را میگذرانند یا تحت پیگردقضایی قرار دارند.
به نظر میرسد همهی این فشارها به فعالان کارگری به این دلیل وارد می شود که مشکلات اقتصادی ناشی از تورم و گرانیهای مضاعف و بیکاری فزاینده، زندگی را برای کارگران به شدت دشوار کرده است و مسوولان به جای حل این مسایل، نگرانی خود را از تمام شدن طاقت کارگران و اقدامات جدیتر آنان، به این گونه نشان میدهند.
كانون مدافعان حقوق كارگر خواستار پیگیری مرگ افشین اسانلو در زندان گوهردشت بوده و از تمامی نهادهای كارگری و مردمی داخلی و بینالمللی میخواهد كه با وحدت و همدلی بیشتر خواستار توقف فشارهای فزاینده بر فعالان كارگری و اجتماعی شوند تا از چنین فجایعی جلوگیری شود.
مرگ افشین اسانلو در زندان برگ سیاه دیگری از ستم بر طبقه کارگر ایران است
مرگ افشین برگ سیاه دیگری از ستم بر طبقه کارگر ایران است. بدون تردید انسان عزیزی همچون افشین اسانلو چنانچه در جامعه ای زندگی میکرد که دفاع از حقوق صنفی و اجتماعی انسانها در آن برسمیت شناخته شده بود، مطمئنا به زندان افکنده نمیشد و با دسترسی آزادانه و دائمی به امکانات پزشکی و درمانی بدینگونه در سن ۴٢ سالگی در گوشه زندان جانش را از دست نمیداد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران با ابراز تاسف عمیق از مرگ افشین اسانلو، این ضایعه جبران ناپذیر را به مادر گرامی این عزیز، همسر و فرزندان و یکایک خانواده محترم اسانلو و هم بندیهایش در زندان رجائی شهر صمیمانه تسلیت میگوید و با تاکید بر رسیدگی فوری به وضعیت زندانهای سراسر کشور، خواهان آزادی بدون قید و شرط همه کارگران دربند و عموم زندانیانی است که بدلایل عقیدتی و ابراز وجود سیاسی و اجتماعی به زندان افکنده شده اند.
جمهوری اسلامی ایران قاتل افشین اسانلو است!
کلیه کارگران در بند و زندانیان سیاسی فوری و بی قید و شرط آزاد باید گردند
این اولین بار نیست که در زندان رجایی شهر، که بنا به اظهارات و گفته های زندانیان از شرایط بسیار ضد انسانی برخوردار است، زندانیان به ناراحتی های سخت جسمی و روحی دچار شده و برخی از آنان جان باخته اند. افشین اسانلو که از فعالین ایجاد سندیکای رانندگان برون شهری بود به اتهام "اجتماع و تبانی" توسط قاضی صلواتی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود و در غیر انسانی ترین شرایط این دوران را میگذارند.
شکی نباید داشت که قاضی صلواتی، مسئولین زندان رجایی شهر و کلیت حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران مسئولین و مسببین حقیقی و حقوقی جان باختن افشین اسانلو هستند. اتحاد بین المللی ضمن همدردی با خانواده اسانلو مراتب تاسف عمیق و انزجار شدید خود از جان باختن نابهنگام افشین اسانلو در اسارتگاههای جمهوری اسلامی ایران را اعلام میکند و در شکایت و اعتراض علیه مسببین این فجایع خود را در کنار آنان و نهادها و فعالین کارگری دانسته و در بین المللی کردن صدای این اعتراض تمام تلاش خود را بکار خواهد برد. اتحاد بین المللی بار دیگر جنبش کارگری ایران و جهان و تمامی نهادها و سازمانها و احزاب کارگری و مدافعین حقوق انسانی را به گسترش اعتراضات و فشار جهانی برای آزادی فوری و بدون قید و شرط کلیه کارگران دربند و زندانیان سیاسی در سراسر ایران فرا می خواند. در راستای تحقق این مهم از هیچ کوشش و تلاشی فروگزاری نکنیم.
۲۲ جون ۲۰۱۳
یک فعال کارگری: دندانهای افشین اسانلو را در زندان شکسته بودند
دلیل درگذشت افشین اسانلو سکته قلبی ذکر شده است.
افشین اسانلو
را نیز کشتند! / شاهرخ زمانی و خالد حردانی از زندان گوهردشت و محمد جراحی از
زندان مرکزی تبریز
اسناد اثبات مقصر بودن حاکمیت کاملا» روشن و واضح مقابل چشم مردم قرار دارد از جمله دهها نفری که در کهریزک کشته شدند یا ستار بهشتی ، علی رضا کرمی خیر آبادی ، شهبازی و دهها نفر در دیگر زندانها زیر شکنجه کشته شده اند.
خانواده ها ، فعالین ، تشکل ها و مردم آزادیخواه نباید فراموش کنند که طرح و هدف جمهوری اسلامی از بدو استقرارش این بوده است که زندانی سیاسی نباید از زندان خارج شود ، بنا بر چنین برداشتی در زمانهای مختلف برای حذف زندانیان روش های گونا گونی بکار برده است. طرح فعلی جمهوری اسلامی گرفتار کردن زندانی ها به انواع بیماری های لا علاج و کشنده است، با توجه به عرف و تاریخ جمهوری اسلامی و اهدافش تا کنون چنین بوده است ، حتی طرح اخیر قوه قضائیه برای کم کردن زندانیان ، می تواند مورد شک و تردید باشد.
ما امضاء کنندگان، ضمن محکوم کردن قتل افشین اسانلو می خواهیم آمرین و عاملین قتل محاکمه شوند، همچنین از کارگران، فعالین کارگری و سیاسی ، نهاد های داخلی و جهانی می خواهیم قبل از اینکه جمهوری اسلامی موفق به سر به نیست کردن بقیه زندانیان شود، ارابه کشتار آن را متوقف کنید.
از زندان گوهر دشت
محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز
3/4/1392
مرگ مشکوک افشین اسانلو در
زندان جمهوری اسلامی
کمیسیون
آکسیون ـ بین المللی:
اتحاد
برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران
فارغ از اینکه کدام یک از این گمانه ها بیانگر واقعیتِ مرگ آقای افشین اسانلو باشد، مسلم است که از آنجائیکه :
بر طبق کنواسیون بین المللی در مورد حقوق زندانیان، مقامات قضائی و مسئولین زندان میبایست حافظِ جان و سلامتی زندانیان بوده و موظف به تامین شرایط متناسب زیستی و بهداشتی برای زندانیان باشند و افزون بر همهِ اینها، آنها مسئول هستند شرایطی فراهم کنند که زندانی در کمال امنیت با خانواده ی خود ملاقات مرتب داشته باشد. و از آنجائیکه بنا به گواهی همه ی زندانیان سیاسی در زندان رجائی شهر، هیچیک از شرایط موجود در زندان بر طبق تفاهمات و توافقات بین المللی نمیباشند، عملکردِ مقامات در زندان رجائی شهر باعث این فاجعه بوده و آنها بایستی مورد مواخذه و محاکمه قرار گیرند.
حقوق کلیه زندانیان در جمهوری اسلامی ایران، در موارد بسیاری نقض میگردد. زندانیان بدون استثناء مورد آزار جسمی و روحی دائمی قرار دارند و از آنجائیکه زندانهای جمهوری اسلامی فاقد شرایط زیستی و بهداشتی لازم برای حفظ سلامت جان و روان زندانیان است تاکنون تعداد زیادی از زندانیان سیاسی به دلیل وجود شرایط سخت و ناهنجار در زندانها و تداوم اهمال و عدم رسیدگی از جانب مسئولین و مقامات قضائی، بر اثر شکنجه و یا شرایط غیر انسانیِ زیستی، جان خود را از دست داده اند. در میان کشته شدگان در زندانها و از جمله در زندان کهریزک اسامی این کوشندگان راه آزادی دیده میشود: زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، ستار بهشتی، حسین اختر زاده، اکبر محمدی، محسن دگمه چی و هدی صابر.
ما خواهان رسیدگی فوری به مرگ آقای افشین اسانلو بوده، جویای علل آن و محاکمه مسئولین زندان رجائی شهر میباشیم و ازمقامات مسئول و رئیس جمهورمنتخب، آقای حسن روحانی خواستاریم که هر چه سریعتر بوظایف قانونی خود عمل کرده، اقدامات لازم برای بهبودی شرایط زندانهای ایران را فراهم نموده وهرچه زودتر در صدد تطبیقِ وضعیت حاکم در زندانها با ضوابطِ بین المللی بر آیند.هر گونه تعلل از طرفِ مقاماتِ جمهوری اسلامی در رابطه با رعایتِ تعهداتِ حقوقی در قبال زندانیان، خود تخلف آشکار از قوانین بین المللی بوده که جمهوری اسلامی نیز یکی از امضاء کنندگان آن میباشد.
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی درایران مرگ مشکوک و نابهنگام افشین اسانلو را به بازماندگان این کنشگر زحمتکشان ایران و جنبش کارگری تسلیت میگوید.
کمیسیون آکسیون ـ بین المللی:
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران
۲۴ ژوئن ۲۰۱۳
تظاهرات
در اعتراض به قتل افشین اسانلو فعال کارگری در بند
در اعتراض به اعدام و قتل و شکنجه زندانیان سیاسی
و علیه نفس زندانی نمودن انسانها به دلیل اعتقادات سیاسی و اجتماعی
اما کیست که نداند جمهوری سرمایه داری اسلامی حاکم بر ایران سالهاست که بهمراه اعدامهای علنی و غیرعلنی و کشتار رسمی و دولتی زندانیان بطور روزانه، اکنون سالهاست که با تحمیل سازمانیافته شرایط کشنده به زندانیان سیاسی آنانرا بسمت مرگی خاموش سوق داده و به این ترتیب به قتل می رساند. ترکیبی از وحشیانه ترین شکنجه های جسمانی و شکنجه های خرد کننده روحی و شرایط بشدت غیر انسانی داخل بندها و فقدان تغذیه و بهداشت لازم و محرمیت از امکانات درمانی بهمراه تعلل و اهمال و بی توجهی عامدانه مسولین زندانها برای رسیدگی به نیازهای درمانی اورژانس، آن مجموعه ای است که رژیم ایران برای به قتل رساندن زندانیان سیاسی بکار می گیرد. مرگ زهرا کاضمی و ستار بهشتی و اکنون نیز افشین اسانلو تنها چند نمونه از این نوع کشتار زندانیان سیاسی می باشد.
آنچه که بر سر افشین اسانلو رفت اکنون در انتظار دهها فعال کارگری مستقل چون رضا شهابی و شاهرخ زمانی و بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی و پدرام نصرالهی .... و دهها و صدها زندانی سیاسی و فعالین اجتماعی و فعالین حقوق زنان می باشد. بیاییم دست در دست هم صدای اعتراض خود را علیه این جنایت ها و آدمکشی های سازمانیافته حکومتی رساتر سازیم. بیاییم یکبار دیگر به زندانیان سیاسی نشان دهیم که آنها تنها نیستند و مورد حمایت انسانهای آزدیخواه در هر گوشه ای از جهان می باشند. بیاییم با اعتراضات و افشاگریها و تظاراتهای خود سدی هر چند کوچک اما مهم و ضروری در مقابل این آدمکشی ها باشیم.
«شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران» از شما همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب و از شما همه احزاب و جریانهای چپ و ترقی خواه دعوت می کند در تظاهرات اعتراض به قتل افشین اسانلو و اعتراض به اعدام، قتل و شکنجه زندانیان سیاسی شرکت کنید.
مکان: میدان مل لستمن واقع در ۵١٠٠ خیابان یانگ شمال خیابان شپرد
شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران (تورنتو- کانادا
افشین اسانلو، ازچهره های شناخته شده رانندگان برون شهری (میان شهری)، کارگرزندانی وزندانی سیاسی درسن ٤٢ سالگی درروز پنچ شنبه ۳۰ خرداد در اثر به اصطلاح "سکته قلبی" درزندان جمهوری اسلامی درگذشت .
افشین برادرمنصوراسانلو، دربهار ٨٩ دستگیر و پس از تحمل شکنجه های وحشیانه به پنج سال زندان محکوم و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹اوین (شکنجه گاه وزارت اطلاعات) منتقل شد. پس از آن به زندان گوهردشت کرج تبعید گردید. در طی این مدت زیرشکنجه های فراوان قرار گرفت تا به "جرم" مورد نظر بازجویان و اتهام "اقدام علیه امنیت کشور" اقرارنماید. افشین اسانلو در سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج درمحیطی کاملا بسته و امنیتی زندانی بود و نه تنها از داشتن ارتباط تلفنی و سایر حقوق اولیۀ یک انسان زندانی محروم بود، بلکه همانند سایرزندانیانی سیاسی تحت فشارهای روحی و غیر انسانی قرار داشت. با این حال بنا به گفته هم بندیانش، روحیه ای شاد داشت و کمتر علائم یاس و بیماری از خود نشان می داد.
مرگ زنده یاد افشین اسانلو مفهومی جز قتل سیاسی و «اعدام نرم» ندارد. فراموش نکنیم که مسئولیت حفظ جان زندانیان و بویژه زندانیان سیاسی که زیر نظر مسئولین اطلاعاتی و امنیتی بالای حکومت قرار دارند بر عهدۀ زندانبان و مسئولین بالای حکومت اسلامی است. رژیم اسلامی در این مدت که او زیر سخت ترین فشارهای روحی و جسمی قرار داشت ، نه تنها از مرخصی او جلوگیری کرد، بلکه او را زیر شدیدترین شکنجه های قرون وسطائی قرار داد. اما افشین درزیرشکنجه های زندانبانان اسلامی مقاومت خودویژه ای نشان داد و تمامی تلاش های شکنجه گران را که درپی شکستن روحیه مقاوم وی و ابراز ندامت بودند، عقیم گذاشت. از اینرو مسئول مرگ افشین، مقامات رژیم جمهوری اسلامی هستند که شرایط را برای «اعدام نرم» او فراهم کردند تا از دست یکی دیگر از زندانیان سیاسی خلاصی یابند؛ همانگونه که در ٢٣ خرداد ١٣٩١ جان هدی صابر را در زندان گرفتند. «اعدام نرم» افشین اسانلو زنگ خطری است که باید آن را جدی گرفت. هم اکنون دیگر کارگران زندانی نیز در وضعیت بهتری قرار ندارند. رضا شهابی- محمد جراحی – بهنام ابراهیم زاده و ... همه و همه به دلیل دوران سخت و دشوار زندان به انواع بیماری ها مبتلا گشته اند و امکانات معالجه و مداوا را بر روی آنها بسته اند. بی تردید افشین نه اولین و نه آخرین کارگر مبارزی است که درچنگال رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی به خاک می افتد. طبقه کارگر ایران این مبارزان شجاع را هرگز از یاد نخواهد برد و از دادخواهی آنان دست بر نحواهد داشت.
سازمان ما، با توجه به تکرار استفاده از «اعدام نرم» توسط مقامات جمهوری اسلامی از تمامی آزادیخواهان و برابری طلبان می خواهد این سیاست بی شرمانه و این تاکتیک رذیلانه را محکوم کرده و با سازماندهی اعتراضات از هر طریق ممکن، اجازه ندهند تا جان زندانیان سیاسی و از جمله جان کارگران زندانی چنین بیشرمانه ملعبه ی دست جنایت کاران جمهوری اسلامی گردد. این بر عهده نهادهای کارگری در خارج از کشور است که از هر طریق ممکن و بویژه در تماس با اتحادیه های کارگری مترقی در سراسر جهان، خواهان اعزام یک هیئت تحقیق بین المللی به ایران برای بررسی شهادت افشین اسانلو گردند. تنها با بررسی و تحقیقی بین المللی می توان از جزئیات چنین جنایات و توطئه های سازمانیافته ای آگاه شد. اعمال تاکتیک « اعدام نرم» پیش از این در مورد بسیاری از زندانیان به کار گرفته شده است از جمله در مورد اکبرمحمدی؛ امیدرضا میرصیافی؛ هدی صابر؛ ولی الله فیض مهدوی؛ عبدالرضا رجبی؛ حشمت الله امیر ساران؛ محسن دکمه چی؛ حسن ناهید و دیگرانی که اطلاعات کافی در باره شان منتشر نشده است. مقامات حکومت اسلامی و رسانه های وابسته شان ، تلاش کرده اند تا این اعدام های نرم را حوادثی طبیعی و ناشی از بیماری قلمداد کنند. همانگونه که قتل زیر شکنجه ی زندانیان سیاسی کهریزک را بر اثر ابتلاء به بیماری مننژیت اعلام کردند و یا مرگ علیاکبر سعیدی سیرجانی؛ زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب در زندان را یک "اتفاق ساده" نامیدند تا از کنارش به راحتی بگذرند. نباید اجازه داد که تاکتیک ددمنشانه ی کنونی حکومت اسلامی در از بین بردن زندانیان سیاسی، به جان تعداد بیشتری از زندانیان سیاسی منجر گردد.
سازمان ما با ابراز تاسف عمیق از شهادت افشین اسانلو، این ضایعه را به مادر گرامی اش، همسر و فرزندانش ، بردارش منصور اسانلو، خانواده محترم آنها و همه زندانیان سیاسی هم سرنوشت افشین و کارگران همراه اش تسلیت گفته و همراه با مردم قهرمان کشورمان که در همین هفته گذشته در چندین نوبت درخیابان های سراسر کشور فریاد می زدند: «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، خواهان آزادی بدون قید و شرط همه کارگران دربند و دیگر زندانیان سیاسی ـ عقیدتی هستیم.
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم!
سوم تیرماه ١٣٩٢ـ ٢۴ ژوئن ٢٠١٣
با ابرازتالم،مرگ مشکوک افشین اسانلو کارگر زندانی
فاجعه ي ديگري در زندان هاي جمهوري اسلامي
افشين اسانلو كارگر در بند واز زندانيان سياسي كه از سال ١٣٨٩ در زندان هاي مخوف جمهوري اسلامي اسير بوده است، روز پنج شنبه ٣٠ خرداد ماه ١٣٩٢ به طرز مشكوكي فوت نموده است.
مدير كل زندانهاي استان تهران مدعي است كه اين كارگرزندانی به دليل سكته قلبي فوت كرده است. در حالي كه خواهر داغ ديده او به صراحت مي گويد؛ افشين هيچ ناراحتي قلبي نداشت. او تاكيد مي كند: "ما وقتي خبر را شنيديم، اصلا باورمان نمي شد، مگر مي شود افشين سكته قلبي كند!؟"
افشين اسانلو در مبارزات ضد استبدادی بعد ازخرداد٨٨،دستگیرو ازسوي يكي از جانیان جمهوري اسلامی به نام قاضي صلواتي به اتهام "اجتماع و تباني"، به ٥ سال حبس محكوم شده بود و مانند ديگر زندانيان سياسي در شرايط طاقت فرسا و تحت فشارهاي گوناگون فيزيكي و رواني در اسارت به سر مي برد.
او قبلا در زندان اوين و در بند مخوف ٢٠٩ بود، سپس به زندان رجايي شهر تبعيد شد. بنا به اظهارات يكي از هم بندان او در زندان رجايي شهر به نام حشمت طبرزدي، افشين از شكنجه ها در بند ٢٠٩ سخن مي گفت.
اين براي اولين بارنيست كه درزندان رجايي شهر، زندانيان سياسي به طرز مرموزي جان خود را ازدست مي دهند، همين چندي پيش بود كه منصور رادپور زنداني سياسي ديگري درهمان سلول افشين اسانلو جان خود را از دست داد، ولي هيچ يك از مقامات زندان در مورد مرگ او توضيحي نداد.
نهادهاي همبستگي با جنبش كارگري ايران، خود را در غم از دست دادن اين فعال كارگري شريك مي داند. ما ضمن همدردي عميق با خانواده اسانلو و هم بندان و همكاران او، مراتب انزجار خود را از شرايط دهشتناك اسارتگاه هاي مخوف جمهوري اسلامي و سركوبگري ها و بي حقوقي هاي مستمر در ايران اعلام مي كنيم.
نهادهاي همبستگي مسئول مرگ اين كارگرزندانی و زنداني سياسي را مقامات زندان، سران قوه قضايي و کل دستگاه رژيم جمهوري اسلامي مي شناسد و از هيچ كوششي جهت انعكاس بيدادگري هاي جمهوري اسلامي در سطح بين المللي فروگذاري نخواهند كرد، ما خود رادر كنار خانواده دردمند افشين مي دانيم و با همكاري و پيوند با نهادها و فعالين كارگري عليه اين جنايت آرام نخواهيم گرفت .
نهادهاي همبستگي از همگان دعوت مي كند تا براي آزادي فوري و بي قيد و شرط كليه كارگران در بند و زندانيان سياسي متحد شده و فعالانه در کمپینها و کارزارهای آزادی فوری کارگران زندانی و تمامی زندانیان سیاسی شرکت کنند.
کارگران زندانی و تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنید!
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
nhkommittehamahangi@gmail.com
http://nahadha.blogspot.com/
boltanxaberi@gmail.com
http://www.youtube.com/user/NahadhayHambastegy
يكشنبه ۲ تير ۱۳۹۲ برابر با ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳
بازهم احضاروبازداشت،زندان وشکنجه کارگران وفعالان اجتماعی درایران حدت می یابد !
جهانیان و مردم آزادیخواه ایران
تقریبا روزی نیست که اخباردریافتی ازایران، بیانگرحدت احضارها، بازداشت ها وبه بیدادگاه کشاندن ، زندان و شکنجه واین اواخر تبعید فعالان کارگری و اجتماعی منتشرنگردد وهمه این اخباربیانگراین است که فشارو رودررویی با زندانیان سیاسی همچنان با قساوت دنبال می گردد. با تاسف خبررسیدکه آفشین اسانلو درگذشت
گزارش اخیر « کمیته دفاع ازرضا شهابی » نشان میدهد که حال رضا شهابی کارگر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ، خزانه دارسندیکآ آنچنان وخیم است که دراطلاعیه شماره ۵۵ این کمیته آمده است : « ...رضا شهابی درنتیجه ی پیگیری های مکررخانواده اش جهت انجام عسکبرداری ام.آر.آی ازمهره های کمر از زندان اوین به بیمارستان شهدای تجریش تهران منتقل شد...بنا برمشاهدات عینی وضعیت رضا شهابی به گونه ای بوده است که لنگ لنگان راه می رفته وبدون کمک دیگران قادربه راه رفتن عادی نبوده است.مشکلات کنونی رضا شهابی عارضه هایی است که در زمان دستگیری، بازجویی و حبس دچار او شده است و بنا بر نظر پزشکان متخصص توان تحمل حبس را از وی سلب کرده است..» همچنین « کمیته حمایت از شاهرخ زمانی » به دفعات خبر داده که زندانبانان فشاربه شاهرخ زمانی عضو سندیکای نقاشان و کمیته پیگیری را آنچنان افزایش داده اند که بیانیه شماره ۸۴ از زبان شاهرخ زمانی می گوید: « ...جهت اطلاع مسئولین به طوری که قبلا" نیزطی نامه ای درروز ۲۷ متذکر شده ام به علت برخورد غیرقانونی ،غیرانسانی،خودسرانه وغیرقانونی بودن شکنجه که اعمال رئیس ومسئولان زندان رجایی شهرازجمله ضرب وشتم زندانیان سیاسی وپوشاندن لباسهای غیربهداشتی که موجب بیماریهای گال و دیگر بیماری های واگیردارهمچنین شپش زدگی می شود وادامه اینکه وقاحت وبی شرمی را به جای رساندند که هر روز برای پنهان کردن اعمال خودمانند وارد وپخش مواد مخدردرزندان را می خواهند با لخت مادرزاد کردن زندانی هنگام وارد شدن به زندان پوشش بدهند ومن با توجه به موارد فوق از رفتن به دادگاه خودداری می کنم .» درادامه بیانیه آمده است : « شاهرخ زمانی تحت فشار برای اعزام به دادگاه است و او به دلیل غیر قانونی و ضد انسانی بودن اعمال رئیس زندان (مردانی ) و دیگرمسئولان زندان ازرفتن به دادگاه با شرایط غیر قانونی مقاومت می ورزد در مقابل مسئولین زندان به اعمال ضد قانونی خود ادامه داده واورا مورد ضرب وشتم قرار می دهند...».
آخرین خبرفوری دریافتی بیانگراین می باشد که تعدادی اززندانیان سیاسی به اسامی : حمیدرضا برهانی - خالد حردانی - رسول بدغی- سعید ماسوری- شاهرخ زمانی - صالح کهندل - عباس بادفر- محمد بنازاده امیرخیزی - محمدعلی منصوری- ناصح یوسفی - نامق محمودی در سالن ۱۲ بند چهارگوهردشت تصمیم دارند ازتاریخ سی ویک خرداد تا یکم تیر ۱۳۹۲ دست به اعتصاب غذا بزنند .هم اکنون بهنام ابراهیم زاده فعال حقوق کودکان کارخیابانی وعضو کمیته پیگیری ، محمد جراحی عضو کمیته پیگیری ، رسول بداغی و عبدالرضا قنبری ازکانون صنفی معلمان ،مهدی فراهی شاندیزعضو کمیته پیگیری ، جلیل محمدی عضو کمیته هماهنگی ، پدرام نصر الهی عضو کمیته هماهنگی،به همراه رضا شهابی و شاهرخ زمانی وصدها کارگرشناسایی نشده دیگردرزندان بسر می برند. متاسفانه همچنان روند نامطلوب صدوراحکام قضایی سنگین علیه فعالان صنفی درجامعه ی معلمین همچنان ادامه دارد. پس ازصدورواجرای ناباورانه ی حکم حبس طولانی برای رسول بداغی و سید محمود باقری و صدور احکامی سنگین مانند ۶سال حبس و ۱۰سال تبعید در دادگاه بدوی برای علی اکبر باغانی و یا صدور حکم ۱۰ سال حبس تعلیقی برای اسماعیل عبدی،اینک شاهد صدور حکمی عجیب مبنی بر ۵سال حبس تعزیری برای محمود بهشتی هستیم که در صورت احتساب ۴سال حبس تعلیقی قبلی به ۹ سال افزایش خواهد یافت. در اقدام سرکوبگرانه دیگر سعید مدنی چهره شناخته شده حقوق اجتماعی را به دهسال تبعید به بندرعباس محکوم کردند. بازبرپایه خبردریافتی خانم شهناز سگوند همسرعلی نجاتی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه درتاریخ۲۸ خرداد در شعبه سیزده دادگاه تجدید نظر خوزستان در اهواز محاکمه شد. اتهام شهنازسگوند گرفتن عکس از همسرش در هنگام انتقال از زندان دزفول به پزشکی قانونی جهت معاینه بود؛ در آن زمان مامورین هنگام انتقال علی نجاتی به پزشکی قانونی به دست و پای وی دست بند و پا بند زده بودند...
نهادهای همبستگی برپایه اخبارفوق،ضمن محکوم نمودن این اعمال ضد انسانی حاکمیت سرمایه داری اسلامی درایران، ازتمامی فعالین مدافع حقوق کارگران ،نهادها وتشکیلات مدافع حقوق کارگران می خواهیم درمقطع کنونی و برای توضیح وضعییت اعلام شده، اعتراضات گسترده ای را به اشکال مختلف سازماندهی نمایند و دراین راستا ازروابط و کمک های بین المللی خود برای افشاء وضعیت موجود و آزادی بی قید شرط همه زندانیان کارگروزندانیان سیاسی بهره گیریم.
کارگران زندانی و تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنید!
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
nhkommittehamahangi@gmail.com
http://nahadha.blogspot.com/
boltanxaberi@gmail.com
http://www.youtube.com/user/NahadhayHambastegy
جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ برابر با ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳
جمهوری اسلامی قاتل افشین اسانلو است،
مرگ ستار بهشتی در زندان جمهوری اسلامی را همگان به یاد دارند. کمبود امکانات در زندان ها، عدم رسیدگی به بهداشت و درمان و تغذیه زندانیان، در کنار شکنجه زندانیان و اذیت و آزار خانواده های آنها و نگرانی زندانیان از وضعیت زندگی کودکان و همسرانشان، از جمله عوامل بیماری های جسمی و روحی بسیاری از زندانیان است و سیستم قضائی جمهوری اسلامی از معالجه زندانیان که بعضا به بیماری های جدی مبتلا هستند جلوگیری میکند. مرگ افشین عزیز، یک هشدار جدی است و یکبار دیگر بر ضرورت تشدید مبارزه برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی تاکید میکند.
جانباختن افشین عزیز را به همسر و دو پسرش، به مادرش و به برادرش منصور اسانلو و به سایر اعضای خانواده و دوستان و همکارانش صمیمانه تسلیت میگوئیم و جمهوری اسلامی را قویا محکوم میکنیم. جمهوری اسلامی باید گورش را گم کند. این تنها راه نجات مردم از شر همه محرومیت ها و بیحقوقی ها است. حزب کمونیست کارگری، کارگران شرکت واحد، کارگران سایر مراکز کارگری و تمامی مردم آزادیخواه را به اعتراض به مرگ افشین اسانلو و تشدید مبارزه برای آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران زندانی و کلیه زندانیان سیا سی فرامیخواند. حزب از سازمانهای کارگری و -----نهادهای مدافع حقوق انسان در سراسر جهان میخواهد که ضمن محکوم کردن جمهوری اسلامی، با تمام قوا این حکومت را برای آزادی زندانیان سیاسی تحت فشار قرار دهند.
٣ تیرماه ١٣٩٢، ٢٤ ژوئن ٢٠١٣
جمهوری اسلامی مسئول مرگ افشین اسانلوست
این یک مرگ طبیعی نیست، بلکه قتلیست که زیر فشارهای جسمی و روحی صورت گرفته و متهم آن نیز رژیم حاکم برایران است که زندانیان سیاسی را در وخیم ترین شرایط به بند کشیده است.
هم اکنون تعدادی از کارگران و فعالان جنبش کارگری اسیر در زندانهای جمهوری اسلامی از جمله رضا شهابی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، بهنام ابراهیمزاده در وضعیت وخیم جسمانی قرار دارند و نیاز به مداوا در خارج از زندان دارند، اما جمهوری اسلامی همچنان آنها را در زندان نگاهداشته و مانع از مداوای آنهاست. هدف رژیم از این وحشیگریها تشدید فشار برای به تسلیم واداشتن فعالان کارگری یا مرگ تدریجی در زندان است. اما فعالان کارگری با ایستادگی و مقاومت خود به رغم تمام فشارها و تحمل بیماریهای شدید، نشان داهاند که تسایم زورگوئی رژیم نمی شوند.
جمهوری اسلامی هرگز نمیتواند با زندان، شکنجه، قتل و اعدام، مانع از ادامه مبارزه کارگران و فعالین کارگری و کمونیست برای تحقق مطالبات، اهداف و آرمانهای انسانیشان گردد. توقفی بر این مبارزه نخواهد بود.
سازمان فدائیان(اقلیت) جمهوری اسلامی را مسبب مرگ افشین اسانلو میداند و فشارهای رژیم را بر فعالین کارگری زندانی که منجر به بیماری و مرگ آنها شده است، محکوم میکند.
سازمان فدائیان(اقلیت) خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط فعالان کارگری و کلیه زندانیان سیاسی است .
زنده باد آزادی - زنده باد سوسیالیسم
اول تیر ماه ۱۳۹۲
علیه قتل افشین اسانلو توسط دولت هار اسلامی بورژوازی اعتراض کنید
ژوئن ۲۰۱۳
يکشنبه ۲ تير ۱٣۹۲ - ۲٣ ژوئن ۲۰۱٣
سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانها، در گفتگو با خبرنگار ایسنا، علت مرگ این زندانی را “سکتهی قلبی” اعلام کرد. با این حال منصور اسانلو از فعالین کارگری شناخته شده و برادر این زندانی عقیدتی جانباخته به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت: “برادرم هیچ گونه سابقهی بیماری نداشته است و مسئولیت مرگ وی در زندان، بر عهدهی حکومت و کسانی است که وی را به دلیل فعالیت صنفی در شرایط غیر بهداشتی و محیط بسته با کیفیت غذای نامناسب نگهداری کردند.”
وی که خود تجربهی حملهی قلبی در زندان رجایی شهر را دارد در ادامه افزود: “بوروکراسی دست و پاگیر موجود در داخل زندان برای انتقال یک زندانی به بیمارستان و همچنین امکانات محدود بهداری زندان، از عوامل دخیل در مرگ برادرش و دیگر زندانیانی که در شرایط مشابه در زندان رجایی شهر کرج جانباختهاند؛ بوده است.”
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بر این باور است، مرگ این زندانی عقیدتی را می توان با اشاره به عدم شفافیت و پاسخگویی مسئولین و نهادهای مربوطه در این رابطه و نیز با یادآوری زنجیرهی بی پایان مرگ زندانیان سیاسی بهخصوص در سایهی عدم رسیدگی مناسب پزشکی؛ پر ابهام یا مشکوک خواند. این تشکل مدافع حقوق بشر همچنین افزایش نگرانی خود در مورد سلامت سایر زندانیان بیمار را اعلام میدارد.
بنا بر مستندات دریافتی، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تاکید مینماید که وضعیت پزشکی آقایان آرش صادقی و محمد رضا پورشجری دو زندانی بیمار دیگر، بخصوص با مرگ پر ابهام افشین اسانلو و در سایهی بدرفتاریها و بی توجهیهای عامدانهی جاری از سوی نهادهای متولی، ضروری است که مورد توجه قرار گیرد.
آرش صادقی، فعال دانشجویی، بیست و پنجم دی ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتیِ وابسته به وزارت اطلاعات بازداشت و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است. حسین صادقی، پدر وی در گفتگو با رسانهها اعلام کرده است که پس از مدت طولانیای بیخبری، در معدود ملاقاتهای صورت گرفتهی اخیر، شاهد این بودم که فرزندم به شکلی غیر طبیعی کاهش وزن داشته و به طرزی آشکار از ضعف قوای جسمانی رنج میبرد و موهای سرش هم تراشیده شده است. آقای صادقی همچنان عنوان کرد که این فعال دانشجویی در سلول انفرادی و محروم از بسیاری حقوق، از قبیل امکان دسترسی به وکیل به سر میبرد و با مشکلات عدیدهی جسمی، منجمله مشکلات جدی ریوی و خونریزی معده روبهروست.
محمدرضا پورشجری، وبلاگ نویس دربند که با نام مستعار “سیامک مهر” هم شناخته میشود، دیگر زندانی بیماری است که در تاریخ بیست و یک شهریور ماه سال هشتاد و نه بازداشت و هم اکنون در ندامتگاه مرکزی کرج محبوس است. این زندانی عقیدتی پنجاه و یک ساله که از بیماریهای متعددی همچون مشکلات تنفسی، ضعف بینایی، دیسک کمر، نارسایی کلیوی، درد معده و سوءتغذیه رنج میبرد، در مهر ماه سال گذشته نیز بر اثر حملهی قلبی در زندان تحت عمل آنژوگرافی قرار گرفت. به گفتهی آقایان دکتر امجدی و دکتر نژاد بهرام، پزشکان ندامتگاه مرکزی کرج، این زندانی بیمار دارای شرایط عدم توان تحمل کیفر و به طبع محیط زندان است؛ با این همه قاضی ناظر بر زندان از ارسال پروندهی وی به پزشکی قانونی ممانعت به عمل میآورد. میترا پورشجری فرزند این وبلاگ نویس زندانی به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفته است که تلاشهای خانوادهی آقای پورشجری برای گرفتن مرخصی استعلاجی یا ارسال پرونده به پزشکی قانونی، با کارشکنی مسئولان مربوطه بینتیجه مانده است. خانم پورشجری وضیت پدر خود را بسیار بغرنج و نگران کننده توصیف نمود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در رابطه با زندانیان بیمار و مرگهای مشکوک یا ناشی از کم توجهیها یا بدرفتاری در زندانهای ایران، با اشاره به سوابق نگران کننده و طولانی سازمان زندانها و دستگاه قضایی کشور که در مورد زندانیان عقیدتی در هماهنگی و تبعیت از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی قرار دارند؛ بدین وسیله ضمن ابراز همدردی با خانوادهی آقای افشین اسانلو، مرگ این زندانی عقیدتی را دلیلی واضح برای نگرانیهای جامعهی بین الملل از وضعیت و امنیت زندانیان سیاسی در ایران میداند و همچنین نگرانی عمیق خود را از سلامت جسمی و روحی زندانیان عقیدتی نامبرده را اعلام میدارد.
این تشکل حقوق بشری معتقد است عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار در مغایرت کامل با قوانین داخلی و اصول حقوق بشری به خصوص مواد ۱۰۲، ۱۰۳ و ۱۱۳ از آیین نامهی اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور و نیز بند دوم از مادهی ۲۲ حداقل قواعد استاندارد برای رفتار با زندانیان تصویب شده در کنگرهی اول سازمان ملل متحد (۱۹۹۵) است که صراحتا عنوان میدارد “زندانیان بیماری که نیاز به معالجات ویژه و تخصصی دارند باید به مراکز تخصصی یا بیمارستانی غیر نظامی در خارج زندان منتقل شوند.” هم چنین این مجموعه موضوع بدرفتاری ، ضرب و شتم و شکنجهی زندانیان بیمار مذکور اعم از شکنجههای روحی و جسمی یا ضرب و شتمهای اعمال شده بر آقای پورشجری، به خصوص در هفت ماه اول بازداشت ایشان در سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر کرج و نیز شکنجهها و بدرفتاریهای اعمالی جاری بر آقای آرش صادقی که در سایهی محرومیت ایشان از برخورداری از حق تماس و ملاقاتهای آزادانه و نیز عدم دسترسی به وکیل، شکل نگران کنندهتری به خود میگیرد؛ متناقض با تعهدات دولت ایران در قبال مقاوله نامههای جاری و قوانین داخلی بخصوص بند ۳ از مادهی ۷ و بند ۱ از مادهی ۲ کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها و مجازاتهای بیرحمانه و غیر انسانی، اصل ۳۹ قانون اساسی ، مادهی ۷ و نیز بند ۱ از مادهی ۱۰ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز مادهی ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر که صراحتا عنوان میدارد “هیچ کس نباید شکنجه شود یا تحت مجازات یا رفتارهای ظالمانه، ضد انسانی و تحقیر آمیز قرار بگیرد” اعلام میکند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در این رابطه به دولت ایران یاد آوری میکند، رسیدگی پزشکی به زندانیان جزئی از شرایط مورد نیاز آنها در برخورداری از حقوق بنیادین، بخصوص حق حیات است؛ این رسیدگی نه یک امتیاز، بلکه جزئی از حقوق انسانی زندانیان است که فارق از هر تبعیضی اعم از مذهب، نژاد، رنگ، زبان و عقیدهی سیاسی باید به طور کامل از آن برخوردار باشند. بدیهی ست مسئولیت مستقیم سلامت جسمی و روحی و نیز اطمینان از عدم قرار گرفتن آنها در معرض بد رفتاری، شکنجه یا رفتارهای تحقیرآمیز، تنها بر عهدهی آن حکومت است.
این تشکل مدافع حقوق بشر هم چنین خواهان تشکیل کمیتهی مستقل حقیقت یاب از طرف دولت ایران در همکاری با گزارشگران حقوق بشری سازمان ملل متحد در مورد مرگ پر ابهام آقای افشین اسانلو و نیز سلسله مرگهای مشابه سالهای اخیر، در زندان های کشور است. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران هم چنین به صورت خاص خواستار واکنش گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد ایران خصوصاً، در رابطه با مرگ آقای افشین اسانلو و نیز خطرات جدیای که سلامت و جان زندانیان عقیدتی و سیاسی بیمار در زندانهای ایران را تهدید میکند؛ است.
شنبه یکم تیر ماه ۱۳۹۲ برابر با ۲۲ جون۲۰۱۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر