حمله مزدوران رژیم به اموال مردم پس از تجمع اعتراضی
سایت تحول سبز: حمله نیروهای خودسر به اموال مردم در نیمه شب
شب گذشته و در یک اقدام هماهنگ شده هسته ای از جوانان تهران ، گروه کثیری از مردم با نماد های سبز در خیابانهای شهرک غرب با حالت کارناوال گونه به دعوت از دیگران برای حضور در رویداد های خرداد نمودند. پس از اجتماع تعداد زیادی از خودرو ها و بالا رفتن صدای بوق نیروهای انتظامی در صحته حاضر شدند ، اما کوچکترین واکنشی نسبت به مردم نشان ندادند. بعد از مدتی و کور شدن گره ترافیکی خیابان ایرانزمین ، نیروی انتظامی اقدام به مسدود سازی دوربرگردان این خیابان کرد و مردم کم کم متفرق شدند . صبح امروز بسیاری از ساکنان شهرک غرب با شیشه های شکسته شده خودرو ها ، درب های لگد شده و اتومبیل های نقاشی شده توسط چماقداران مواجه شدند در حالی که هیچ چیز مورد سرقت واقع نشده است . گویا اقدام خودجوش مردم در شب گذشته فشار زیادی به عوامل خودسر !! وارد کرده و موجب تخلیه روحی آنان در نیمه شب شده است
در گام آخر اینترنت را هم قطع کنید تا آزادی بیان کامل شود!
یکی از خوانندگان از ایران: در گام آخر اینترنت را هم قطع کنید تا آزادی بیان در ایران کامل شود! همانطور که میدانیم در تازه ترین اقدام رژیم، آدرس برجسته ترین سرویس دهندۀ وبلاگ رایگان در اینترنت که متعلق به شرکت گوگل بود نیز به جمع فیلترشده ها پیوست و در اکثر نقاط ایران برای دسترسی به آن منبعد باید از نرمافزار های ضد سانسور یا ترفند های خاص استفاده نمود. اما قضیه در همینجا پایان نمیپذیرد، این فیلترینگ تمامی آرشیو نوشته های یک وبلاگ نویس از آغاز کار او را نیز تحت الشعاع قرار خواهد داد و حتی برای نظر دادن به نوشته ها نیز عبور از فیلترینگ لازم خواهد بود، بسیاری از وبلاگ نویسان قدیمی ایرانی وبلاگ نویسی خود را با این سرویس آغاز نمودهاند زیرا در گذشته سرویس های فارسی وبلاگ هنوز وجود نداشت. این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که بلاگر خدماتی بینظیر، رایگان و با امکانات پیشرو در اختیار کاربران میگذاشت؛ محتوا که جای خود دارد! حکومت از یک ماه پیش "ثبت" وبلاگ را در بلاگر مسدود کرده بود؛ همچنین سرویس بلاگر یکی از مطمئنترین سرویس ها از لحاظ تأمین امنیت کاربری محسوب میشد. در انتهای مطلب به این موضوع اشاره میکنم که اگر وبلاگی از این فیلترینگ جان سالم به در برده باشد و بدون فیلترشکن در داخل ایران مشاهده شود، باید وجود اجباری عبارت " بسم الله الرحمن الرحیم" که به جای تولبار گوگل مینشیند را نیز تحمل کند. مطابق تصویر زیر که از وبلاگ رسمی گوگل بدون فیلترشکن تهیه شده است
تحصن زنان زندانی سیاسی در اوین
شهرزادنیوز: به گزارش هرانا، زندانیان سیاسی زن در زندان اوین دست به تحصن زدند. علت این اقدام اعتراضی عدم رعایت آییننامه زندانها مبنی بر تفکیک جرایم است. این تحصن در مقابل در رئیس بند زنان انجام گرفت. زندانیان متحصن از سوی رئیس بند (رضایی) تهدید شده اند. بهانهی رضایی برای عدم اجرای تفکیک زندانیان بر اساس جرائم، عدم صدور دستور از سوی دادستانی است
ادغام زندانیان سیاسی با زندانیان غیرسیاسی ابزاری است برای برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی و دشوار ساختن شرایط زندان برای آنان صورت میگیرد. تاکنون گزارشهای متعددی مبنی بر فرستادن زندانیان سیاسی به بندهای غیرسیاسی منتشر گردیده است. به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، در روز 22 مهر 150 نفر از زندانیان عادی و خطرناک در حسینیه بند 350 تحت رهبری فردی به نام روغنی که آخوند بوده و به جرم فساد اخلاق و کلاهبرداری در زندان به سر میبرد، به زندانیان سیاسی حمله ور شدند
شهرزادنیوز: پس لرزههای سخنان صدیقی، امام جمعه موقت تهران، که مدعی شده بود بی حجابی باعث زنا و زنا باعث زلزله میشود، همچنان ادامه دارد و موجب آن شده است که 185 هزار زن آمادگی خود را برای نمایش پستان- لرزه در پورتال اجتماعی فیس بوک اعلام کنند
به گزارش روزنامه آلمانی "زود دویچه تسایتونگ"، دختر دانشجوی 22 سالهای در آمریکا به نام جین مک کریت، با شنیدن سخنان امام جمعه، طی فراخوانی در فیس بوک از زنان خواسته است که در آکسیونی به نام "پستان لرزه" شرکت کنند. تاکنون بیش از 185 هزارنفر، اکثرا ً زنان، به این فراخوان پاسخ مثبت دادهاند
این دختر 22 ساله که خود را آتئیست می داند، از استقبال داوطلبان غافلگیر شده و میگوید اگر می خواستم به بحثی جدی علیه سخنان صدیقی بپردازم، شاید این واکنش فوق العاده به فراخوان خود را دریافت نمیکردم
دختر دانشجوی آمریکایی در این میان تی- شرتی هم با شعار" کی میگه علم کسالت آوره"، تولید کرده که درآمد آن به صرف امور خیریه خواهد رسید
در این میان، زنان در سایتهای فیس بوک و تویتر خود را با دکولته نشان میدهند و در تویتر، در هر دقیقه، صدها خبر با واژه " پستان لرزه" منتشر میشود
رادیو آلمان: دولت ایران برای ممانعت از تصویب تحریمهای جدید علیه این کشور تلاشهای گستردهای را برای یارگیری در شورای امنیت آغاز کرده است. با توجه به مواضع اعضای شورای امنیت موفقیت تلاشهای یادشده با تردید روبروست
بیشتر رسانههای غربی گفتوگوی اخیر منوچهر متکی با یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای را بخشی از سیاست جدید ایران برای جلوگیری از صدور یک قطعنامه تازه در شورای امنیت تعبیر کردند. در چارچوب این سیاست، دولت ایران میکوشد بحث مبادله سوخت هستهای را بار دیگر به بررسی گذارد و نشان بدهد که برای تحقق این امر آماده است، اما کشورهای گروه پنج بهاضافه یک از این تلاشها استقبال نکردهاند
همزمان، دولت ایران که همواره بر بیاثر بودن تحریمهای بینالمللی تاکید میورزد آشکارا در تلاش است که با جلب حمایت اعضای مردد شورای امنیت، از تعداد آرای مثبت برای قطعنامه جدید این شورا بکاهد
به گزارش خبرگزاریهای داخلی، اوگاندا،گابون، اتریش، برزیل و ترکیه از جمله کشورهائی هستند که جمهوری اسلامی امیدوار است با گسترش تحریمها مخالفت بورزند
روز دوشنبه وزیر خارجه برزیل وارد تهران شد و یکی از مقامات بلندپایه ترکیه نیز قرار است به زودی عازم پایتخت ایران شود. وزیر خارجه برزیل، همزمان با سفر به تهران در گفتوگو با یک روزنامه برزیلی گفت که هنوز نمیتواند درباره مخالفت با قطعنامه جدید شورای امنیت نظر بدهد
هفته گذشته، محمود احمدینژاد به اوگاندا سفر کرد و با رئیسجمهور این کشور به گفتوگو نشست. پس از این دیدار، رئیسجمهور اوگاندا اعلام کرد که نخستوزیر انگلستان خواستار همراهی او شده است، اما به عنوان نماینده آفریقا در شورای امنیت، باید با رهبران این قاره مشورت کند
جمهوری اسلامی به خاطر کمکهای زیادی که در جریان جنگ بالکان به بوسنی هرزهگوین کرده امیدوار است که این کشور نیز به قطعنامه شورای امنیت رای مخالف دهد. اما خبرگزاری آلمان نوشت به نظر میرسد دولت بوسنی آماده موافقت با قطعنامه باشد
این خبرگزاری به نقل از «هاریس زیلاچیچ» نماینده مسلمانان در نهاد ریاست جمهوری بوسنی هرزهگوین نوشت:«بوسنی هرزهگوین خواستار عضویت کامل در ناتو و اتحادیه اروپا و همچنین امضای پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای است
آخرين نيوز
گفتنی است در اولين سفر استانی هيات دولت به استان مرکزى مقرر شده بود فعاليت همه خط توليد قديمى شرکت تا پايان سال 88 متوقف شود اما فقط نيمی از اين خطوط تعطيل شده است
به گزارش آخرين نيوز ،يک منبع مطلع از ورشکستگی شرکت آلومينيوم ايران خبر داد و گفت : سرمايه شرکت آلومينيوم 250 ميليارد تومان است اين در حالی است که بدهى اين شرکت به بانکها و اشخاص حقوقى و حقيقى به 447 ميليارد تومان رسيده است .به گفته وی شرکت سرمايه گذارى مهر ايرانيان بزرگترين سهامداراين شرکت است که 45 درصد سهام شرکت آلومينيوم را در اختيار دارد
به گفته وی چون بدهى شرکت حدود 2 برابر سرمايه است اين شرکت ورشکسته محسوب مى شود .بيشترين زيان را اين شرکت در سال گذشته متحمل شد که
قيمت اين محصول از تنى سه هزار دلار به هزار و 200 دلار رسيد.شرکت توليد آلومينيوم ايران ظرفيت توليد سالانه 183 هزار تن شمش آلومينيوم را دارد و اکنون
سه هزار و 600 نفر در آن مشغول بکار هستند
گفتنی است در اولين سفر استانی هيات دولت به استان مرکزى مقرر شده بود فعاليت همه 738 ديگ خط توليد قديمى شرکت آلومينيوم تا پايان سال 88 متوقف شود اما فقط450 ديگ از اين تعداد تعطيل شده است
این ماه هم رفت و هنوز حقوق نگرفتهایم ، دیگر نمیدانیم چه کنیم . سرمان پیش خانواده پائین است . جواب صاحبخانه را بدهم یا شکم گرسنه زن و بچه را /کارفرما میگه هر کی پرسید بگو با قانون کار حقوق میگیرم اضافه کاری و پاداش هم دارم زیر برگهها را هم همینطور با این شرط امضا میکنیم همهمون از اون دختر 14 ساله که قطعه میزنه تا زهرا خانم که 40 سالشه و 8 ساله اینجا کار میکنه و پسرش که 15 سال بیشتر نداره و راننده اون بالابره همین وضع را داریم
کلمه: فضای محوطه جلوی کارخانهها ، جاده اصلی ورودی به شهر ، مقابل فرمانداری ، خیابان مقابل استانداری مرکزی از نخستین روزهای سال ۸۸ شاهد جمعیتی از انسانهایی بود که در زیر ضربات پتک و صدای کوبیدن چرخ دندههای ماشین اگرچه فولاد درونشان آبدیده شد اما روح زخم خورده از سهل گذشتن بالا دستیها از ظلم روا شده به پائین دستیها فریاد آنان را به طلب حقوق از دست رفته صنفیاشان برانگیخت ، تا آنان هم دوش همسر و فرزندانشان ، بر روی سنگفرش خیابان و در زیر آفتاب سوزان تابستان ، سوز سرمای پائیزی و ریزش باران و برف در زیر چتر سوراخ شده عدالتی که قرار بود بر سر همه گسترانیده شود یک فریاد را به گوش مسئولان برسانند که : « حقوق و مطالبات ۶ ماهه ، ۷ ماهه و یکساله ،پاداش و عیدی سال گذشته و مستمری بازنشستگی تنها درخواست آنان است » اما … این نماهای حزنآور و این واگویههای درد که از حلقوم پر بغض و گلوی خسته از گفتگو و وامانده و افسرده از وعدههای انجام نشده مسئولان که تنها یک درخواست صنفی بود کمتر گوش شنوایی یافت و پاسخی آرام گرفت و بیشتر آن چه دریافت کرد یا حرفهایی از سر دلسوزی و تأیید بود و یا خشم و برخوردی پیدا و آشکارا !؟
« دیگر نمیدانیم چه کنیم این ماه هم حقوق نداریم »
کارگر پیمانی یکی از شرکتهای بحران زده است ، دانههای تسبیح را میان انگشتان شماره میکند و میگوید : این ماه هم رفت و هنوز حقوق نگرفتهایم ، دیگر نمیدانیم چه کنیم . سرمان پیش خانواده پائین است . جواب صاحبخانه را بدهم یا شکم گرسنه زن و بچه را ؟ موهای خاکستریش را که از زیر کلاه آبی رنگ بیرون زده در زیر لبه کلاه پنهان میکند و ادامه میدهد : از فشار زندگی سفید شده وگرنه ۴۳ سال بیشتر ندارم . او از درد خاموش جوانانی که در آغاز زندگی به دلیل بیکاری اجباری یا تعطیلی تحمیلی مدیران شرکت که بر سر امتیاز و مدیریت هنوز نزاعشان به پایان نرسیده هم از کار و دستمزد محروم شدهاند و هم آشیانه کوچکی که با مهر بنا کرده بودند با واژه تلخ طلاق از هم پاشیده سخن به میان آورده و ادامه میدهد : ۵۲۰ خانوار در حال از هم پاشیدگی است نبود درآمد ما را در لبه پرتگاه معضلهای اجتماعی قرار داده او میگوید : فقر ما در همه جداییها ، گرفتاریها مفاسد و بزه کاریهاست
« دوباره یک لیست جدید اخراجی دیگر »
مردی که چهار زانو روی زمین مقابل یک دستگاه دولتی نشسته خود را جابجا میکند و روی تل خاک لم میدهد پاهایش را دراز میکند تا خستگی ناشی از بیکاریش را درکند ذهنش را مرور میکند انگار میخواهد کلمهای را بیابد تا بهتر و کوتاهتر سنگینی درد را بیان کند مکث کرده و میگوید : « انگار همین دیروز بود تعطیلات عید تازه تموم شده بود همه بر گشتن سرکار که پیمانکار اسم اخراجیها رو اعلام کرد . هر سال همینطوره اول سال با یک عده دیگه قرارداد میبندن تا سال بعد که دیگه با آنها قرار داد بسته نمیشه » او ادامه میدهد : « دیگه آسایش نداریم . تو این زمونه حتی کارگر اگه رسمی هم باشه باز کارفرما میتونه اخراجش کنه . دیگه وای به حال کارگر پیمانی و قراردادی که یه برگه سفید رو امضا میکنن و کار را شروع میکنن . وقتی هم که سرکار هستن بین ضایع شدن حقوقشان و بیکاری باید یکی رو انتخاب کنن آخرش هم بازهمون بیکاریه
« تکلیف بازنشستگی کارهای سخت و زیانآور با کرام الکاتبین »
زیر لب با خود چیزی میگوید با موهای جوگندمی و قامت چهارشانه میان سال به نظر میآید در شرکت واحد کار میکند در حالی که به اتوبوس تازه رنگ کردهاش تکیه داده از متوقف شدن اجرای بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور در محل کارش صحبت میکند : « جدیداً هر چه رانندههای شرکت واحد درخواست بازنشستگی میکنن سازمان تامین اجتماعی مخالفت میکنه میگن شماها چون در سازمان دولتی کار میکنید نمیتونید از قانون بازنشستگی سخت و زیانآور استفاده کنید هر روز یه بهونه هر روز یه ایراد این همه حق بیمه دادیم تا از حقمون تا زندهایم استفاده کنیم کی به داد میرسه فقط حرف
« کارفرما میگه بگو امضا کن طبق قانون کار حقوق میگیری »
زیر چشم های گود رفتهاش حلقههای درد و بر پیشانیاش خطوط رنج نشسته ، لثههایش سفید و بیرنگ و دستان کوچکش زبر و خشن شده خودش میگوید ۲۴ ساله است اما بیش از ۴۰ به نظر میآید کارتن سنگین را در میان بازوانش چون کودکی که نیاز به لایلای مادر دارد سخت میفشارد عمق درد در نگاهش آشکار است او در یک شرکت قطعهسازی کارگر ساده است . در فاصلهای کوتاه به بهانه خستگی گرفتن بار را برزمین گذاشته و خم میشود و دور از نگاه کارفرما که سخت ما را زیر نظر دارد سریع میگوید : کارفرما میگه هر کی پرسید بگو با قانون کار حقوق میگیرم اضافه کاری و پاداش هم دارم زیر برگهها را هم همینطور با این شرط امضا میکنیم همهمون از اون دختر ۱۴ ساله که قطعه میزنه تا زهرا خانم که ۴۰ سالشه و ۸ ساله اینجا کار میکنه و پسرش که ۱۵ سال بیشتر نداره و راننده اون بالابره همین وضع را داریم دوبار موقع کار زخمی شده شانس آورده قطع عضو نشده میگوید : کارتنها در رفتن افتادن روی بدنم خدا همراهم بود وگرنه میمردم
« چرخهای نان خشکی مال اربابه »
پسرک به سختی چرخ سنگین مملو از گونیهای نان خشک و پلاستیک پاره و آهن قراضه را جابجا میکند و فریاد « نان خشکیه »او در کوچه میپیچد . سنگهای ترازو را درگونیای پیچیده و باطنابی ضخیم برگردن آویخته . بدن نحیفش توان سنگینی وزنهها را ندارد برای نوشیدن آبی که از شلنگ آب کارگر فضای سبز که در حال آبیاری است وضعیتی بدتر از پسرک از نظر حقوق کارگری دارد لختی میآساید خوب که سیراب شد برق در چشمان درشتش که هنوز میل به کودکی و شیطنت در آن موج میزند مینشیند و از باری که وبال گردنش شده میگوید : « چرخ و سنگها مال اربابه همه نون خشکیها تو این شهر یه صاحب کاردارن امتیاز فروش نون خشک مال اونه چرخها را امانت با سفته و قرار یا گرفتن گرویی و یا به کلفتی گرفتن مادر و خواهرامون به ما میسپره تا براش نون خشک جمع کنیم این پلاستیک و آهنها مال خودمه جدا میفروشم اما اگر ارباب ببینه پدرمو در میاره میگه چرخ زود فرسوده میشه . سنگها هم اگه گم بشه از درآمدمون کم میکنه اون هفته داداشم ( به پسربچه دیگری که در میان درختان دنبال پلاستیک و شیشهخالی نوشابه و … میگردد اشاره میکند ) گم کرد هم از ارباب کتک خوردیم هم حقوقمون را کم کرد هم ننهام یه روز بیمزد برای زنش کار کرد اینه دیگه
« بیمه کارگران ساختمانی کدام است همین دیروز چند نفر در سقوط مردند و رفتند »
پاشنه پای آسیب دیدهاش را به سختی بر زمین میگذارد تا قامت بلندش را برزمین استوار نشان دهد . زانوی راستش خوب خم نمیشود اما با آن که خط درد در جای جای صورتش نهان است به روی خود نیاورده و از پله بالا میآید او تنها بازمانده یک حادثه سقوط بالابر در یک ساختمان بلند است که در آن جا کارگران ساختمانی جوان و نوجوان بکار گرفته شده بودند . از آن حادثه کمتر از یکسال میگذرد او و ۴ نفر از دوستانش که همگی دانشجو بودند و برای امرار معاش و کسب درآمد در تعطیلات بین ترم به عنوان کارگر ساده ساختمان از طریق پیمانکار در یک واحد انبوهسازی مشغول بکار شده بودند در یک لحظه بدلیل فرسوده بودن تجهیزات با بالابر حمل مصالح ساختمانی از طبقه پنجم به پائین سقوط کردند آنها رفتند و او با جسمی رنجور باقی ماند تا در راهروهای تأمین اجتماعی بدنبال بیمه و در کریدورهای اداره کار و دادگستری بدنبال حقوق پایمال شدهاش بگردد . از آن تاریخ تاکنون او و خانوادهاش میلیونها تومان خرج کردند تا فقط زنده بماند هر چند او دیگر سلامتی ندارد تا کاری بکند و در روزهای آغازین جوانی فرسوده و از کارافتاده شده است او که پس از ماندن مدت طولانی در کما دوباره به زندگی بازگشته از بیمه کارگران ساختمانی که ظاهراً در مجلس تصویب و هرگز اجرایی نشده چیزی نمیداند هنوز صحنه آن روز در مقابل دیدگانش چون تصویری متحرک در جریان است و میگوید : « بیمه ؟ کدام بیمه ؟ همه مخارج درمان و دوا و بیمارستان را خودم دادم . دوستانم همین دیروز بود که در آن حادثه سقوط مردند و رفتند . خانوادههایشان هنوز دیه آنها را نگرفتهاند . قانون میگوید چون تنها بازمانده حادثه که ظاهراً زنده است طول درمان دارد به پرونده نمیشود لان رسیدگی کرد
« کار کودک ، انکار کودک ، حقوق پایمال شده زنان کارگر ، اخراج و خط فقر و حقوق کارگری »
حیف که نمیشود واژههای درد را راحت و بیدغدغه بر کاغذ روان کرد تا از پیمان نامه حقوق کودک که ایران نیز عضوی از آن است اما چنان فراموشی شده که کودکان کار را انکار میکند چیزی نوشت . نمیشود از پشتهای خمیده و پر درد دختران نوجوان و زنان بارداری که در کارگاههای پنهان پتک برآهن میکوبند ، چرخ دنده ماشین را جابجا کرده و بارهای سنگین را برپشت و بغل حمل میکنند از دخترکان قالیباف و سوزن زن در کارگاههای دوخت و دوز که سرانگشتانشان از زخم سوزن سوراخ سوراخ شده آنها که نه بیمهاند و نه حقوق قانون کار میگیرند و آرام میآیند و آرام با درد سل و خونریزی میمیرند هم قلم فرسایی کرد . حتی نمیشود از زخم دل کارگران رسمی که ماههاست از دریافت حقوق محرومند و کارگران پیمانی و قراردادی اخراجی و بازنشستگانی که به دنبال دریافت مستمری پیش هر کس و ناکس سر تعظیم فرود میآورند و فریادشان با ( … )سرکوب میشود هم به واقعیت درد آن چه که هست پرداخت . نمیتوان از جوانان تحصیل کردهای که واگویههای دردشان آنقدر سنگین است که اگر در این مقوله میآمد شاید چون با کلام قانون و لوایح و مصوبههای آمده و اجرا نشده آمیخته به آن انگ سیاسی زنند هم چیزی نوشت آنها که « سرمایهجاودانیاند و … » با مدرکهای دانشگاهی راننده آژانس و تاکسیاند . اغذیه فروش و سبزی فروش و … یا کارگری ساده !!؟
تنها میتوان این دردنامه را با خط فقر ۷۰۰ هزار تومانی که وزیرکار در بیانش به این جمله بسنده میکنه که : « نمیدانم خط فقر چقدر است ! و از چالشهای صنعت در سال ۸۹ با اجرایی شدن قانون هدفمندکردن یارانهها ، افزایش ۱۵ درصدی حقوق کارگران و کاهش قدرت خرید آنان ،رشد ۵۰ درصدی کارگران اخراجی از ابتدای سال جاری در کشور ، و اشتغال آرزویی که هم چنان رویاست به پایان آورد . روز کارگر بر همة محنتکشان شرکت آونگان و شرکتهای بحران زده ، زنان کارگر و دیگر شرکتهایی که زنان و کودکان کار بحرهکشی میکنند ، دیگر کارگران قراردادی و پیمانی بیمارستانها و فضای سبز ، کودکان دستفروش و طواف و کارگران ساختمان و همه آنان که با رنج و تلاش چرخ دندههای صنعت و خدمات اجتماعی را به گردش درمیآوردند مبارک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر