چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
آمريکا نسبت به سفر آمریکاییانِ ایرانی تبار به ایران هشدار داد
صدای آمریکا: وزارت امور خارجه آمریکا با صدور بیانیه ای در روز سه شنبه اعلام کرد شهروندان آمریکایی که تابعیت ایرانی دارند، ممکن است پس از سفر به ایران، برای خروج از این کشور دچار مشکل شوند يا حین اقامتشان در ایران دستگیر شوند و یا مورد آزار و اذیت قرار بگیرند
در بیانیه وزارت امور خارجه آمریکا آمده است که از سال ۲۰۰۹ مقامات ایرانی از خروج شماری از آمریکاییانِ ایرانی تبار از جمله عده ای از خبرنگاران که به دلایل شخصی و یا حرفه ای به ایران سفر کرده بودند، جلوگیری کرده اند؛ که این امر گاه ماه ها به طول انجاميده است
رکسانا صابری، خبرنگار، و عشا مؤمنی، دانشجو، از جمله آمریکاییان ایرانی تبار در چند سال اخير بوده اند که خروج آنان از ایران با مشکل مواجه شده بود

پروانه اسانلو: همسرم با بیماری و رنج در حال تحمل زندان است
گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندان‌ها را ملزم می‌کند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماری‌های‌اش صادر کرده‌اند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است
در طی روزهای گذشته برای چندمین بار یک زندانی با چاقو در زندان رجایی‌شهر به منصور اسانلو حمله کرد. پروانه اسانلو در توضیح این ماجرا به رهانا می‌گوید: «در بندی که آقای اسانلو هست، زندانیانی هستند که داروهای زیاد مصرف می‌کنند، اختلالات روانی دارند، از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارند، قاتلانی هستند که به جرم قتل در زندان هستند و روحیه‌ی پرخاش‌گری دارند و به بقیه زندانی‌ها پرخاش می‌کنند
از طرف دیگر یک سری مسائل داخل خود بند وجود دارد، آقای اسانلو و برخی زندانیان طرف‌دار نظم و انضباط در زندان هستند، هستند کسانی که این نظم و آرامش را دوست ندارند. حالا من وارد جزئیات نمی‌شوم و خلاصه می‌گویم که آن‌ها می‌خواهند محیط زندان دارای نظم نباشد. آقای اسانلو هم در بین زندانیان به نظم و انضباط شهره هستند و آن‌ها این‌چنین وضعی را نمی‌خواهند.
یکی از زندانیان که همسرش را به قتل رسانده و به همین جرم در زندان است در تاریخ سوم اسفند به وی در زندان با چاقو حمله می‌کند که زندانیان دیگر وساطت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند اتفاقی برای همسرم بیافتد
این مساله چندین بار تکرار شده است و مسئولین زندان هیچ تلاشی برای عدم تکرار این حادثه نکرده‌اند. پروانه اسانلو می‌گوید: «ما به شدت نگران سلامت جانی منصور اسانلو هستیم. در روزهای قبل مسئولین زندان قول داده بودند که آن دو زندانی را که این رفتارها را می‌کنند به بند دیگر زندان منتقل کنند که به نام‌های سیدمحمد حسینی و محمد برخی هستند. یکی از آن‌ها همان کسی است که سال گذشته هم به آقای اسانلو با چاقو حمله کرده بود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده، مسئولین زندان رجایی‌شهر قول داده بودند که با انتقال آن‌ها وضعیت بند را بهتر کنند
تکرار این حادثه و عدم واکنش مثبت مسئولین زندانی رجایی‌شهر و اصرار بر نگه‌داری منصور اسانلو در زندان اوین این شائبه را ایجاد کرده که این مساله از پیش طراحی شده و به قصد آسیب به وی اتفاق می‌افتد. همسر وی در این مورد به رهانا گفت: «نمی‌دانم چه بگویم در این زمینه، ولی مشکلاتی که زندانیان در آن‌جا دارند، فشارها بر روی آن‌ها، شلوغ بودن بند، فشار عصبی و این قبیل مسائل باعث می‌شود تحریک بشوند و این مسائل به هر حال اتفاق بیافتد
یکی از مسائل شلوغی و ازدحام فروشگاه بود که در حال حاضر مسئولین زندان وضعیت آن را بهتر کردند، اما عمده نگرانی ما ،هنوز، بودن آن زندانیان روانی و مشکل‌دار است که آقای اسانلو را در زندان تهدید می کنند. همین امروز که آقای اسانلو از زندان تماس گرفت از او پرسیدم که آن‌ها را منتقل کرده‌اند یا نه؟ که گفت نه هنوز این‌جا هستند. به او گفتم که کاری کند تا آن‌ها را از آن‌جا ببرند که او گفت کاری از دستم بر نمی‌آید، مسئولین زندان گفته‌اند که می‌برند و هنوز کاری نکرده‌اند
در مورد انتقال و بازگرداندن اسانلو به زندان اوین همسر وی می‌گوید: «ما بارها و بارها این مساله را گوشزد کرده‌ایم و به آن اعتراض داشتیم، ولی هیچ ترتیب اثری نداده‌اند. اگر ایشان در جایی نگه‌داری بشوند که مناسب با اتهام‌شان باشد، ما دست کم نگرانی در این مورد نخواهم داشت که کسی به وی با چاقو حمله کند
وضعیت جسمی این فعال کارگری در زندان بسیار وخیم است و محیط زندان و عدم رسیده‌گی پزشکی مناسب وضعیت او را دو چندان سخت کرده است، اما تا کنون با وجود این بیماری‌ها از اعطای مرخصی استعلاجی به وی خودداری شده است. پروانه اسانلو در مورد وضعیت بیماری همسرش توضیح می‌دهد که: «با توجه به این‌که ایشان قلب‌شان را عمل کرده‌اند، نباید استرس داشته باشند و باید از تغذیه خوبی برخوردار باشند و فشار عصبی نداشته باشد. هم‌چنین به خاطر بیمار پوستی که دارند، باید در آفتاب باشد و نور ببیند. آقای اسانلو دیسک کمر هم دارد که خیلی موجب آزارش می‌شوند. طفلک دارد همه‌ی این بیماری‌ها را با رنج در زندان تحمل می‌کند.
ما هم‌چنان به دنبال اجرای دستور پزشکی قانونی هستیم، با این‌که عدم تحمل کیفر را برای او صادر کرده‌اند، اما تا کنون خبری از آزادی و مرخصی برای او نبوده است
مشخص نیست که چرا دستور عدم تحمل کیفر منصور اسانلو اجرا نمی‌شود و چه کسانی جلوی این مساله را می‌گیرند. همسر اسانلو قوه‌ی قضاییه را مسئول این موضوع می داند و می‌گوید: «با قاضی پرونده هم بر سر این‌که عدم تحمل کیفر صادر شده صحبت کردیم، ولی ایشان می‌گویند باید از جاهای بالاتر دستور بیاید. همین چند روز پیش برای این موضوع به دادگاه مراجعه کردم که قاضی پرونده گفت ما برای وزارت اطلاعات این مساله را فرستاده‌ایم و منتظر جواب استعلام از آن‌ها هستیم که هنوز جواب این استعلام نیامده است
از زمانی که چشم ایشان سه مرحله جراحی شد ما پیگیر این مساله هستیم، مخصوصا این‌که چشم ایشان الان بسیار حساس است و با کوچک‌ترین ضربه‌ای آسیب می‌بیند، دکترهای زندان هم ایشان را معاینه کرده و این نظر را از زمانی که مساله دیسک کمرش را دیدند، تایید کردند، ما هم از بیرون پیگیر هستیم ولی به نتیجه‌ای نرسیدیم. نمی‌دانم کی بیاد منتظر به نتیجه رسیدن مسائلی باشیم که جزو حقوق انسانی آقای اسانلو است

نامه تکان‌دهنده یک زندانی سیاسی از بند ۳۵۰ اوین
برگرفته از سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر
سعید ملک‌پور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر می‌برد. وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانش‌گاه صنعتی شریف با سابقه‌ی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی‌ و یکی‌ از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانش‌گاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد
ملک‌پور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ایران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا به طراحی‌ وب‌سایت اشتغال داشت
این زندانی سیاسی در رابطه با پرونده‌ی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی می‌کرد منتشر شد. متن این اطلاعیه در خصوص متهمانی بود که عضو چندین «شبکه‌ی فساد اینترنتی» معرفی شده بودند
مشابه این برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ایران تکرار شد. این‌بار گزارش‌هایی با عنوان «نبرد سایبری سپاه پاسداران با گروه‌های فعال در پروژه بی‌ثبات‌سازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سایبری آمریکا» منتشر شد و رسانه‌های دولتی نیز در این زمینه برنامه‌هایی را پخش کردند
نامه‌‌ی زیر، توسط سعید ملک‌پور نوشته شده است. وی بیش از ۱۷ ماه است که در زندان اوین به سر می‌برد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردین‌ماه برگزار خواهد شد
نامه سعید ملک‌پور
اینجانب سعید ملک‌پور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم‌ ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی می‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد می‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمان‌های مشخص شده، آن هم با چشم بند امکان‌پذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم
به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچ‌گاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقات‌هایی که حداکثر به اندازه انگشت‌های یک دست بود، صحبت‌ها توسط یک مامور سپاه شنود می‌شد و ملاقات‌ها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفن‌ها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم می‌شد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانواده‌ام صحبتی می‌کردم تلفن را قطع می‌کردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان می‌کنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم
در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر برده‌ام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلول‌های انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماه‌های ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجه‌های روحی روانی و جسمی قرار گرفته‌ام که برخی از این شکنجه‌ها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است
توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیم‌تر شدن شدت شکنجه‌ها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت می‌گرفت. گاهی هم تهدید می‌کردند که همسرم را دستگیر می‌کنند و در حضور من شکنجه می‌کنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار می‌گرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه می‌شد. شکنجه‌ها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام می‌شد
اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم می‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجویان دیکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان می‌بود. گاهی شکنجه‌ها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجویی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را می‌کشد
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچ‌گونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و کنترل کمی روی ماهیچه‌های دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه می‌رفتم. علاوه بر این شکنجه‌ها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندان‌هایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجه‌های جسمی و بدنی، در مقابل شکنجه‌های روحی و روانی ناچیز بود
زندان‌های طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانواده‌ام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانه‌ای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم
سخت گیری‌ها و فشارهای روحی و روانی به من و خانواده‌ام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانه‌ای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانواده‌ام نداشتم، از این واقعه بی‌خبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقه‌ای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم
وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد. علاوه بر شکنجه‌های روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکته‌شده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلم‌برداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلم‌ها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و این فیلم‌ها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانواده‌ام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلم‌ها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونه‌ای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکان‌پذیر نمی‌باشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وب‌سایت خودم صحبت کنم. باید اضافه می‌کردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه می‌کردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئله‌ای از نظر فنی امکان‌پذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش
شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، می‌توانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم
این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجه‌های روحی و روانی قرار داشته‌ام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانواده‌ام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشته‌ام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم
لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد
سعید ملک پور

سال ۲۰۰۹، سال رکورد کشتن روزنامه‌نگاران بود
رادیو آلمان: به گزارش سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل (یونسکو) در سال گذشته‌ی میلادی ۷۷ روزنامه‌نگار در سراسر جهان به قتل رسید‌‌ه‌‌اند. این تعداد روزنامه‌نگار قربانی در یک سال، تاکنون بی‌سابقه بوده است. در نوامبر سال گذشته فقط بر اثر یک حمله‌ی مسلحانه در فیلیپین ۳۰ روزنامه‌نگار کشته شدند. در این کشور ۷ روزنامه‌نگار دیگر نیز به قتل رسیدند و بدین ترتیب فیلیپین در فهرست کشورهای پرخطر برای روزنامه‌نگاران، رتبه‌ی نخست را کسب کرده است. عراق در رده‌ی دوم قرار دارد

ميليون‌ها فقير، ميليون‌ها صدقه بگير
دويچه ‌وله
مجلس مي‌گويد با اجرای «آرام» طرح هدفمند کردن يارانه‌ها» مي‌خواهد فشاری به مردم وارد نشود و به روش «جهشی» دولت تن نخواهد داد. کارشناسان مي‌گويند اين طرح در هرحال ميليون‌ها نفر ديگر را زير خط فقر سوق مي‌دهد
گفتگو با مهرداد عمادی کارشناس اقتصاد و مشاور اتحاديه اروپا
دويچه وله: اختلاف مجلس و دولت برسر طرح هدفمند کردن يارانه‌ها برسر ۲۰ هزار ميليارد تومان، يعنی نصف آن درآمدی است که دولت انتظار داشت نصيبش شود. پيامد خط خوردن اين رقم برای دولت چيست؟
مهرداد عمادی: طی ۱۲ تا ۱۸ ماه آينده، دولت با کسری بودجه‏ی بسيار قابل توجهی روبرو خواهد بود. انتظار درآمدهای بيشتر از برداشتن يارانه‏ها، يک روند تدريجی است و اين درآمد يک‏باره به خزانه‏ی دولت نخواهد آمد. ولی هزينه‏ی هدف‏مند کردن از روز اولی است که بايد اين پول توزيع شود. اين امر باعث خواهد شد در شرايط فعلی که درآمدهای ارزی دولت از پول نفت نيز در حال کاهش يافتن است، دولت دچار کسری بودجه هم ريالی و هم ارزی بشود
مساله‏ی دوم اين است که چون پول‏ها از روز اول توزيع خواهد شد، اثرش شوک تورمی در سطح جامعه خواهد داشت. با جهش قابل توجه نرخ تورم و شايد بين ۱۲ تا ۱۵درصد اضافه بر آن‏چه در حال حاضر داريم، روبرو خواهيم بود. ارزيابي‏های خارج از دولت اين است که تورم به حدود ۴۰درصد خواهد رسيد. تورم ۴۰درصدی برای اقتصاد در حال رکود ايران و برای سرمايه‏گذاري‏های آينده شوک بسيار مهلکی خواهد بود
اثر سوم آن برای دولت اين خواهد بود که توانايي‏های مالي‏اش برای تمام پروژه‏های اقتصادی و صنعتی به طرز قابل ملاحظه‏ای کاهش پيدا خواهد کرد. خود اين مساله باعث خواهد شد که رکود اقتصادي‏ای که ما در حال حاضر در بخش ساختمانی و انرژی داريم، تشديد و عميق‏تر شود
هم آقای باهنر در مجلس به اين مساله اشاره کردند و هم در خارج از مجلس اعلام شده که ما الان انتظار رشد صفر درصد را داريم و حتی بانک مرکزی رشد منهای دو درصد را اعلام کرده است. يعنی به جای رشد، انتظار انقباض اقتصادی در سطح کل اقتصاد ايران مي‏رود
معنای آن برای مردم چيست؟ يعنی حتی اگر اين طرح آنطور که مجلس مي‌خواهد در طول يک برنامه‏ی پنج ساله اجرا شود، چه اثری خواهد گذاشت؟
نرخ بيکاری در اقتصاد ايران در حال حاضر بين ۱۲ تا ۱۴درصد در سطح کشور است، ولی در ميان افراد بين ۱۸ تا ۳۵ ساله به ۳۱درصد مي‏رسد. وزير اقتصاد هم اعلام کرده است که بين ۷/۵ تا ۸ ميليون کارگر در خطر رفتن به زير خط فقر (يا به قول آقای احمدي‏نژاد خط صرفه‏جويی) هستند. از سوی ديگر آمار خود دولت مي‏گويد، در حال حاضر ۳۵درصد ايراني‏ها زير خط فقر زندگی مي‏کنند و با اجرای اين طرح حدود ۱۰ميليون شهروند ديگر به اين ۳۵درصد، اضافه مي‏شوند
حتی آقای توکلی دو بار به اين مساله اشاره کردند که اگر برنامه‏ی دولت اجرا شود، حدود ۴ ميليون از کسانی که به عنوان طبقه‏ی متوسط مي‏شناسيم، به زير خط فقر خواهند رفت. چون جهش تورم به قدری در اقتصاد شوک ايجاد خواهد کرد که سبد مصرفی خانواده‏های متوسط در شهرها، با حدود ۳۰درصد کاهش در مصرف کالاهای ضروری روبرو خواهد شد. به اين خاطر اين خانواده‏ها به زير خط فقر خواهند رفت
با توجه به مشکلاتی که دولت همين الان در عرصه‏ی سياسی دارد، علت اصرارش بر روی اين طرح چيست؟
در حقيقت دولت مي‏خواست با از بين بردن سازمان برنامه و بودجه و نقدی کردن يارانه‏ها، مرکزی کردن کنترل کامل مالی اقتصاد ايران را خارج از نظارت بيرونی در دست بگيرد. طوری که که اصلا ديگر نه مجلس روی اين قوه نظارت داشته باشد و نه سازمان مديريت بودجه. بانک مرکزی هم که آخرين تتمه‏ی مستقل بودن خود را از دست داده است
شايد دولت تصور مي‏کند که اگر هزينه‏ کردن در سطح اقتصاد به تمامی در دست‏ خودش باشد، مي‏تواند نظرات سياسی خود را در چهارچوب برنامه‏های اقتصادی پياده کند و واحدهای تجاری و صنعتي‏ای که در خط دولت گام برنمي‏دارند را از سيستم خارج کند. شهروندان معمولی هم بدانند چکی که به در منزل‏شان مي‏آيد، دولت پرداخت مي‏کند و در حقيقت حقوق‏بگير و به قول برخی اقتصاددانان داخل کشور صدقه‏بگير دولت شده‏اند
مصاحبه: نيلوفر خسروی
تحريريه: مصطفی ملکان

هیچ نظری موجود نیست: