یکشنبه، 26 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Sunday 16 May
مدیرعامل سابق خبرگزاری ایلنا بازداشت شد
پارلمان‌نیوز: مدیرعامل سابق خبرگزاری ایلنا، صبح امروز بازداشت شد. مسعود حیدری که پیش از این به دلیل شکایت وزارت کار و وزارت علوم در مورد مسائل کارگری و دانشجویان ستاره‌دار به 91 روز حبس و یک میلیون و 500هزار تومان جزای نقدی محوم شده بود به این حکم اعتراض کرده بود اما حکم دادگاه بدوی تائید شد و این حکم امروز در دادسرای کارکنان دولت به او ابلاغ شد. این فعال رسانه‌ای اصلاح‌طلب بلافاصله به کلانتری بازار معرفی شد تا روانه زندان شود





انزواى رژیم تهران در اجلاس گروه موسوم به 15
در پی لغو سفر نخست وزیر ترکیه و رئیس جمهور سوریه به تهران، امیر قطر نیز در آخرین ساعات سفر خود را به ایران برای حضور در اجلاس گروه موسوم به 15 لغو کرده است
به گزارش رسانه های حکومتی، امیر قطر در تماس تلفنی با احمدی نژاد گفته به علت مشغله کاری قادر به حضور در اجلاس گروه 15 نیست
پیش تر اعلام شده بود که نخست وزیر ترکیه و رئیس جمهور سوریه نیز سفر خود را به تهران لغو کرده اند
مهمانپرست، سخنگوى وزارت خارجه جمهوری اسلامی در مورد لغو سفر نخست وزیر ترکیه به تهران گفت، اگر اردوغان مى ‌توانست در تهران حاضر شود، خوب بود
وى براى توجيه لغو سفر نخست وزير ترکيه و رئيس جمهور سوريه گفت، يکى- دو نفر قرار بود به عنوان ميهمان ويژه در اجلاس گروه ۱۵ حاضر شوند که زمان برگزارى اجلاس با زمان مورد نظر آنها همخوانى نداشت


اعدامها؛ بیانیه بخش بین المللی اتحادیه معلمین آلمان
بیانیه بخش بین المللی اتحادیه معلمین آلمان در باره اعدام فرزاد کمانگر
ایران: فرزاد کمانگر اعدام شد
١٤ مای ٢٠١٠
در صبحگاه روز نهم مای ، فرزاد کمانگر، معلم و عضو اتحادیه بهمراه چهار زندانی سیاسی دیگر اعدام شدند. اولریش تونه، دبیرکل اتحادیه معلمین آلمان این قتل را محکوم می کند
اتحادیه ها و سازمان های حقوق بشرسراسر جهان با تنفر ، خشم و نگرانی نسبت به خبر اعدام فرزاد کمانگر معلم عکس العمل نشان دادند
کمانگر، معلم و عضو اتحادیه ،اهل کردستان ایران بهمراه ٤ زندانی سیاسی دیگر علی حیدریان ، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان اعدام شد زیرا آنان مخالف رژیم حاکم بر ایران بودند. این اعدام ها به طور مخفیانه در زندان اوین تهران در صبحگاه روز ٩ مای ٢٠١٠ انجام گرفت. کمانگر ، معلم ٣٥ ساله، عضو اتحادیه معلمین به اتهام " اخلال در امنیت ملی " و " محاربه" در ایران زندانی بود. در فوریه ٢٠٠٨ کمانگر در یک دادگاه ناعادلانه و در چند دقیقه به مرگ محکوم شد. او در زندان تحت شکنجه و فشار روانی قرار داشت
اولریش تونه، دبیرکل اتحادیه معلمین آلمان که در گذشته بارها از دولت ایران و سفارتخانه اش در برلن ، خواستارلغو حکم اعدام فرزاد کمانگر ورعایت حقوق انسانی اش شده بود، این اعدام را شدیدا محکوم می کند :" رژیم ایران برنامه ریزی شده حقوق بشر و حق اتحادیه ای را نقض می کند و از از قتل دولتی نیز نمی هراسد. اعدام فرزاد کمانگر یک اقدام زشت است
فرد ون لویون، دبیر کل فدراسیون جهانی معلمین (بین الملل آموزش) در مورد سرنوشت سایر زندانیان عضو اتحادیه های ایران ابراز نگرانی کرد. این فدراسیون از مقامات ایران خواستار توقف فوری اعدامها ، برسمیت شناختن اتحادیه های مستفل و رعایت پایه ای ترین حقوق انسانی از جمله حق حیات و آزادی بیان شد
فدراسیون جهانی معلمین همه را در سراسر جهان فرامی خواند تا به دولت ایران و سفارتخانه ها یش به خاطر کشتن کمانگر اعتراض کنند و همچنین خواستار آزادی رسول بلاغی ، هاشم خواستار، بهمن گودرززاده و عبدالرضا قنبری شوند. (اتحادیه معلمین آلمان خواسته است که نامه های اعتراضی به زبان انگلیس یا آلمانی به آدرس
رئیس جمهور، حامنه ای و سفیر ایران در برلن ارسال شود
منبع خبر
15 مای 2010
ترجمه : میلا مسافر
http://www.gew.de/Iran_Farzad_Kamangar
_hingerichtet.html

سوزاندن بدن زندانی با بنزین برای گرفتن اعتراف
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"،یکی از جوانان شهریار به اتهام واهی دستگیر می شود و برای گرفتن اعتراف اجباری به کار نکرده کمر،دستها و پاهایی او را می سوزانند
زندانی مجتبی حاجی نیا 23 ساله،روز 23 فروردین ماه در منزل پدرش در شهریار کرج دستگیر و به پاسگاه صبا شهر از توابع شهریار منتقل می شود.فردی به نام ستوان مجید گلشن از او می خواهد که به جرم نکرده اعتراف کند ولی آقای حاجی نیا به او می گوید که من کاری نکردم که به آن اعتراف کنم و بی گناه هستم. گلشن به او می گوید هر کسی که اینجا آورده می شود بیگناه هم باشد باید به چیزی که بهش گفته می شود اعتراف کند و نه تنها به یک جرم بلکه به چند جرمهای دیگر هم باید اعترف کند
ستوان مجید گلشن نوعی شکنجه به نام جوجه کباب علیه این زندانی بی دفاع بکار می برد این شیوه شکنجه در آگاهی های ایران یک شکنجه معمول برای گرفتن اعتراف از متهمین می باشد. مجید گلشن علاوه بر این نوع شکنجه کمر و پا و دستان او را به بنزین آغشته می کند به مرور هربار قسمتهایی از بدن اورا می سوزاند و این شکنجه تا زمانی که این زندانی به اغما فرو می رود ادامه می یابد. سپس زندانی مجتبی حاجی نیا به بهداری منتقل می شود و مدتی را در بهداری به خاطر سوختگی شدید کمر،پاها و دستانش بستری بوده است
زندانی مجتبی حاجی نیا در حالی که هنوز سوختگی بدنش درمان نیافته است در روزهای اخیر به بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل شده است
آقای مجتبی حاجی نیا علیرغم شکنجه های و حشتناک و ضدبشری به اتهامات نسبت داده شده اعتراف نمی کند و در تمامی مراحل اعلام می کند که بی گناه است و جرمی مرتکب نشده است ولی در حال حاضر در بلاتکلیفی و شرایط دردناک جسمی بسر می برد
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیریهای خودسرانه و شکنجۀ قرون وسطائی جوانان بی گناه برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه را محکوم می کند واز کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد وسایر مراجع بین المللی خواستار شکست سکوت خود در مقابل جنایت علیه بشریت و اقدام عملی برای متوقف کردن این جنایتها در ایران است
قاتلان در صحنه جرم به دام افتاده اند
منصور امان
زیر چوبه های داری که بر پا کرده بود، باند نظامی – امنیتی ولی فقیه زمین گیر شده است. این امر را برآشُفتگی پایوران حُکومت و تلاش برای رها ساختن گریبان خود از طریق شانتاژ و تهدید به نمایش گُذاشته است
همه آنچه که روز گُذشته (شنبه) از زبان شُرکای جنایت شنیده شُد و از این پس بسا بیشتر به گوش خواهد رسید را می توان به عُنوان نخُستین آثار اعتراض گُسترده داخلی و بین المللی به رژیم ولایت فقیه به دلیل قتل جنایتکارانه زندانیان سیاسی به حساب آورد
هنگامی که آقای عباس جعفری دولت آبادی، یک کار چاق کُن دستگاه های امنیتی که تیتر "دادستان عمومی و انقلاب تهران" را یدک می کشد عرق ریزان تلاش کرد تا علت اعدام پنج زندانی سیاسی را توضیح دهد، به خوبی می شد دریافت که قاتلان در صحنه جُرم به دام اُفتاده و زیر پرتو نورافکنهای قوی قرار گرفته اند
پادوی مزبور با روخوانی پرونده ای که بازجوها و شکنجه گران اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات زیر بغل اش گذاشته بودند، کوشش کرد چند خرمُهره دُرُشت حُقوقی به پالان کج "نظام" و نظام قضایی آن بدوزد. این در حالی است که نه پیش از اعدام زندانیان و نه حتی در هنگام اعلام ارتکاب به این امر، آمران و عاملان آن زحمت سرهم بندی توضیح پیرامون دلایل شان را به خود نداده بودند. آنها بدینوسیله در حقیقت رویه عادی دادرسی زیر خیمه ولایت فقیه را استمرار می بخشیدند که دادگاه علنی، حق دسترسی به وکیل، عدم شکنجه مُتهم و وادار نساختن وی به اعتراف علیه خود را حداکثر یک شوخی بیجا با "مصالح نظام" که گویا بر هر امر دیگری مُقدم است، ارزش گذاری می کند
از این رو چندان شگفت آور نیست که طناب اندازان منطقه آزاد از قانون – هر قانونی - نپذیرُفتن تصمیمهای تبهکارانه شان را برابر با بر هم زده شدن آرامش اُتاقهای بازجویی، سالُنهای دادگاه نمایشی و دارستهانهای خود می شُمارند و از آن بر می آشوبند
چُماقدار مشهور دوشُغله، آقای انبارلویی که زیر تابلوی سردبیری روزنامه باند موتلفه (رسالت) نشانده شُده، شرایط روحی رهبران و پایوران باند ولی فقیه در حال حاضر را اینگونه توضیح می دهد: "جریان فتنه وظیفه خود می داند بر روی سلسله اعصاب حُکومت حرکت کُند و مشروعیت دولت را زیر سووال ببرد
زیر تُن عربده کسانی مانند حُجت الاسلام سالک، آقای انبارلویی و یا تهدیهای دادستان تهران علیه مُعترضان به قتل پنج زندانی سیاسی، صدای وحشت از به هم ریخته شُدن نظم جنایتکارانه ای که حُکومت به آن تکیه داده به خوبی به گوش می رسد. اعتراضها به دستگاه قُدرت نشان داد که بسته بندی سرکوب با زرورق دادگاه و حُکم قضایی، هیچ تغییری در نامشروع شناختن آن از سوی اکثریت جامعه نمی دهد
در این راستا، نشان دادن چنگ و دندان به آقایان موسوی و کروبی به خاطر محکوم نمودن جنایت اخیر باند نظامی – امنیتی ولی فقیه، کوشش برای کُنترُل دایره اعتراض به این امر و هُشدار غیر مُستقیم به اخراج شده های رسمی و غیر رسمی از قُدرت مانند حُجت الاسلام خاتمی، جبهه مُشارکت، مُجاهدین انقلاب اسلامی و آیت الله رفسنجانی برای ادامه سُکوت است. باند ولی فقیه از عدم واکُنش آنها در برابر اقدام تهبکارانه خود، نه فقط به عُنوان تایید آن و احکام بیدادگاه های خود، بلکه زاویه ای برای حمله به آقایان موسوی و کروبی استفاده خواهد کرد

680 كارگر با سابقه نوشابه سازي ساسان اخراج شدند
براي ما، اينجا آخر دنياست

680 كارگر اخراج شدند و چيزي كه به حساب نيومد سن و سابقه و مهارت بود/همه بيكار هستيم و فعلا از جيب مي‌خوريم/بعد از اخراج، كارفرما براي استخدام كارگر جديد آگهي داد و بيمه بيكاري ما قطع شد

ایلنا: 15سال ‌و2 ماه و 17روز ... ، ‏ 15 سال و 2 ماه و 25 روز ... يا 15 سال و... اما نه هيچ وقت به ماه سوم نرسيد كه بيرونم كردن؛ اصلا چه فرقي داره؟ 15 سال و سه ماه كم يا زياد هر روز تو نوشابه‌ سازي ساسان كار كردم؛ جان كندم و جوونيم رو گذاشتم و آخرش از كارخانه اخراج شدم؛ درست عين ضايعات توليد، من رو هم با 37 سال سن و چند سرعائله بيرون‌كردن.
فقط من نبودم خيلي بوديم؛ 680 كارگر، راننده و فروشنده و چيزي كه به حساب نيومد سن و سابقه و مهارت بود. همه با اجبار كارفرما قبل از اين‌كه مهلت يك ماهه قرارداد تمام بشه اخراج شديم
همه چيز از زمستان پارسال شروع شد؛ اصلا وقتي فكرش را مي‌كنم مي‌بينيم كه سال 88 سال خوبي نبود از همان اول سال اخراج شروع شد؛ درست تو فصل بهار كه درخت‌ها جوانه زدند كارگران را مثل برگ خزان، اخراج كردن؛ تقريبا هر ماه يك گروه كارگر بدون اين‌كه خودشون خواسته باشن اخراج مي‌شدن؛ فقط كافي بود قرارداد تمام بشه؛ تا اينكه نوبت به ما رسيد
اواخر پاييز بود كه مديريت كارخانه براي چندين بار تغييركرد. مي‌گفتن تيم جديد 52 درصد كارخانه را خريده و در مشهد، قزوين و شيراز نوشابه توليد و پخش مي‌كنه؛ مي‌گفتن آنها هم پول دارن و هم برنامه و همين براي نجات كارخانه كافيه
فكر مي‌كرديم كه ديگر دوران سختي تمام شده و ديگه لازم نيست براي خريد شكر و اسانس و مواد ديگه چند ماه بي پولي بكشيم؛ فكر مي‌كرديم حالا آنقدر توليد مي‌كنيم كه همه دوستان اخراج شده برمي‌گردن يا حدقل ديگه با در آخر هر ماه هيچ كارگري اخراج نمي‌شه اما همه چيز با آنچه كه فكرش را مي‌كرديم فرق داشت
وقتي به نوشابه سازي ساسان آمدم؛ سال 75 بود. فقط 24 سال داشتم. تازه از سربازي برگشته بودم و هنوز مجرد بودم. كارم را با يه قرار داد يكساله شروع كردم كه بعدا به صورت قرارداد 6 ماهه و بعد 3 ماهه تمديد شد و حتي اين آخري‌ها به يك ماه رسيده بود. تازه يك سال از آمدنم به ساسان گذشته بود كه ازدواج كردم و الان سه تا بچه دارم. در اين 15 سال و چند ماهي كه به عنوان كارگر در نوشابه سازي ساسان كار كردم درست مثل بقيه كارگرا درصدي ازسهام كارخانه راصاحب شدم؛ حدود هزار سهم به من رسيد و اين‌طوري شد كه من هم مثل بقيه شدم سهامدار جايي كه كار مي‌كردم و توي سود و زيانش شريك شدم و همين بيشتر ما كارگراي سهامدار را وابسته كرد طوري كه فراموش كرديم قراردادي هستيم و ممكنه يه روز اخراج شويم
اما مالك جديد كارخانه جور ديگري فكر مي‌كرد؛ از نظر او نوشابه سازي‌ساسان يك كشتي در حال غرق شدن بود كه او سرمايه‌اش را بار آن كرده بود
با همين نگاه وقتي اداره كارخانه را به دست گرفت به گوش كارگران رساند كه براي نجات كشتي در حال غرق ساسان چاره‌اي جز اخراج بيشتر كارگر نيست؛ گفت: اگر 30 درصد ديگه از كارگراي ساسان تعديل بشن؛ ميشه كارخانه را حفظ كرد و اين طوري بود كه فهميديم اوضاع با آنچه كه ما فكرش را مي‌كرديم خيلي تفاوت داره
شنيده بوديم فقط موقع غرق شدن كشتي سرنشينان براي نجات از مرگ خود را به دريا مي‌اندازند اما نمي‌دانستيم كه ممكنه براي نجات كشتي از غرق شدن؛ سرنشينان را به دريا بريزند
همان چيزي كه از آن مي‌ترسيديم را بر سرمان آوردند؛ اخراج‌هايي كه فكر مي‌كرديم با تغيير كارفرما متوقف شوند؛ سرعت گرفتند. اين بار با پايان هر ماه اسامي كارگران بيشتري در فهرست اخراجي‌ها نوشته و بر در و ديوار شركت چسبانده مي‌شد؛ اين بار حتي كارگراني را كه به تازگي قرارداد يك ماه خودرا تمديد كرده‌ بودند، براي تسويه حساب احضار مي‌شدن
مي‌گفتند دستگاه‌ها بايد بازسازي و تعمير بشن به همين دليل از مدتي قبل توليد روزانه كاهش يافته بود و در عوض از شيراز، قزوين و مشهد نوشابه را براي توزيع به تهران مي‌آوردند
كارفرما گفته‌‌ بود: حاضر هستم براي تسويه حساب به هر كسي كه اسمش درليست آمده تا 2 ماه سنوات بدهم و بعد از اخراج او را به بيمه بيكاري معرفي‌كنم تا مقرري دريافت كند اما اگر كسي مقاومت كند در زمان خاتمه قرار داد به او طبق قانون تنها يك ماه سنوات مي‌دهم و تازه از مقرري بيمه بيكاري هم خبري نيست
تاثير اين آخري از همه بيشتر بود؛ همه كارگراني كه قرار بود اخراج شوند براي دريافت پول بيشتر و استفاده از بيمه بيكاري به تدريج ترك كار كردن تا اين‌كه نوبت من شد و من هم در يكي از آخرين روزهاي سال 88 و پس از 15 سال و اندي كار كردن در نوشابه سازي ساسان به اجبار ترك كار كردم تا بتوانم حداقل با دريافت سالي 2 ماه سنوات و مقرري بيمه بيكاري زندگي خود و خانواده‌ام را تامين كنم
مي‌دانستيم كه كارفرما قصد دارد تا با پيش كشيدن سنوات بيشتر و مقرري بيمه بيكاري كارگران را به همكاري با خود متقاعد كند و شنيده بوديم اما باور نداشتيم كه اين پيشنهاد از طرف يك كارگر بازنشسته كه زماني حقوق صنفي كارگر دفاع مي‌كرده مطرح شده‌ باشه تا اين‌كه بالاخره او را ديديم و باور كرديم كه يك كارگر هم مي‌تواند براي اخراج كارگران ديگر به كارفرما مشاوره بدهد
بعد از اخراج، زماني كه عصباني از پرداخت نشدن بيمه بيكاري به كارخانه بازگشتيم تا از كارفرما بخواهيم كه به وعده خودش عمل كند؛ او را ديديم؛ خودش بود؛ آمده بود تا ما را آرام كند؛ قبلا عكسش را در روزنامه چاپ ديده‌ بوديم و در آن خوانده بوديم كه او از پايين بودن حقوق كارگران و نبود امنيت شغلي انتقاد كرده است. اين بيشتر ما را عصباني‌كرد
بعد از عيد بود؛ طبق وعده كارفرما، هركدام از ما،680 كارگر اخراج شده از 3 تا 8 ميليون تومان سنوات گرفته‌بوديم و بيشتر آن را در همين مدت كوتاه بابت خوراك، پوشاك، مخارج عيد، اجاره‌خانه و ديگر بدهي‌ها هزينه كرده ‌بوديم اما هنوز هيچ كس مقرري بيمه بيكاري رادريافت نكرده بود
پس از اخراج كارفرما براي جذب كارگر جديد به روزنامه آگهي استخدام داده بود و سازمان تامين اجتماعي همين را بهانه كرده بود؛ سازمان ‌گفت: اگر «زيادي» نبوديد پس چرا اخراج شديد؟... وقتي كارفرما به جاي شما نيروي جديد استخدام مي‌كند؛ بيمه بيكاري به شما تعلق نمي‌گيرد.... با اين شرايط حداقل با شما قرار داد ببندند و بخشي از دستمزد شما را بدهد تا باقيمانده حقوق شما به صورت بيمه بيكاري به شما پرداخت‌شود
وقتي آگهي استخدام را ديديم تازه فهميديم موضوع از چه قرار است؛ كشتي ساسان براي ما جا نداشت اما كارفرما براي استخدام كارگر راننده و فروشنده در روزنامه آگهي داده بود؛ حاضر نبود با‌680 كارگر اخراجي تا پايان قرارداد كار كند حتي وقتي هم كه براي يادآوري قولش به كارخانه رفتيم باز حاضر نشد از ميانمان كسي را استخدام كند. حتما براي اين‌كه در هزينه دستمزد صرفه جويي كرده باشد كارگران ساده و بي تجربه را به ما ترجيح داد چون تا زماني كه اخراج نشده‌ بوديم دريافتي ماهانه هر كارگر با سابقه، حداقل 200 الي 300 هزار تومان از يك كارگر ساده بيشتر بود
ديگر خسته شده‌ايم؛ من، ستاري، قرباني، سلطاني، شفيعي، مرادي... . همه و همه 680 كارگر اخراجي نوشابه ساسان هستيم كه نه از مراجعه پي درپي به شعبه سازمان تامين اجتماعي و سرگردان شدن در اتاق‌هاي آن براي دريافت كردن مقرري بيمه بيكاري نتيجه گرفتيم و نه از هر روز رفتن به كارخانه و منتظر شدن در پشت ديوارهاي آن براي استخدام دوباره به جايي رسيديم
همه بيكار هستيم و فعلا از جيب مي‌خوريم؛ دنبال كار هستيم اما با اين شرايط براي افرادي به سن و سال ما پيدا كردن كاري كه بتوان آبرومندانه زندگي كرد شدني نيست بعضي از ما يا در رستوران و مغازه‌ها شاگردي مي‌كنن و يا در ساختمان‌ها به‌عنوان نگهبان و نظافتچي مشغول به كار هستن عده‌اي با ماشين راننده آژانس شدن و يا به دست فروشي مشغول هستن
در اين مدت اندوخته‌اي كه پس‌انداز كرده بوديم به همراه پولي كه بايت تسويه حساب از كارخانه گرفتيم بابت خرج و مخارج زندگي هزينه شده و رو به اتمام است و نمي‌دانيم كه پس از اين چه بايد بكنيم؟ در عرض چند روز زندگي ما زير و رو شد. شايد ما تجربه‌اي باشيم براي ساير كارگران كه هرگز از ياد نبرند شايد اينجا براي ما آخر دنيا باشد
نويسنده پانيد فاضليان

هیچ نظری موجود نیست: