و چهرهی ماندگار است، احضار کردهاند بیآنکه هيچ دخالتی در اين ماجراها داشته باشد.ءمن فقط کاری را کردم که هر انسان شريفی در
يادداشتی برای نسل های آينده، آرش حجازی
و چهرهی ماندگار است، احضار کردهاند بیآنکه هيچ دخالتی در اين ماجراها داشته باشد.ءمن فقط کاری را کردم که هر انسان شريفی در
به پروردگار که شاهد من است و به شرافتم سوگند ياد میکنم که فقط و فقط حقيقت را دربارهی مشاهداتم گفتم. من فقط يک شاهدم. چرا بايد به جای قاتل، شاهد تحت تعقيب قرار گيرد؟ آيا خون کافی ريخته نشده؟ آيا بايد از ترس در برابر اين جنايت هولناک ساکت میماندم؟ آيا اين پيامی است که قصد داريم برای نسلهای آيندهمان به جا بگذاريم؟هراس من،ءباری،ءهمه از مردن در سرزمينیستکه مزدگور کن از بهای آزادی آدمی افزون باشداحمد شاملوبعد از مصاحبهام در روز ۴ تير ماه ۱۳۸۸ (۲۵ ژوئن ۲۰۰۹) با بیبیسی دربارهی مشاهدات شخصیام در مورد قتل وحشيانهی ندا آقاسلطان، روز دهم تيرماه در اخبار خواندم که حکمی برای دستگيری من از سوی دولت ايران صادر شده است.ءهمانطور که در مصاحبهام گفتم، انتظار چنين حرکت مذبوحانهای برای کتمان حقيقت در برابر اين جنايت بیرحمانه از طرف دولتی میرفت که بنيادش بر دروغ و ظلم است. در اين مصاحبه پيشبينی کردم که گفتههای مرا کتمان می کنند. که اتهامات بسياری را متوجه من خواهند کرد. اين دولت، به جای آنکه بکوشد قاتلان اصلی اين دختر معصوم و دهها قربانی ديگر را پيدا کند و مسئوليت بیکفايتی خود را بپذيرد، سعی دارد هر فرد، کشور يا نهاد ديگری را که هيچ خطايی مرتکب نشده، مقصر بشمارد.ءخانواده و دوستان مرا در ايران، که هيچ ارتباطی با اين ماجرا ندارند، تحت فشار گذاشتهاند. پدر ۷۰ سالهام را که استاد دانشگاه چنين شرايطی انجام میداد. سعی کردم يک قربانی را نجات بدهم و آنگاه که حقايق مرگش را رسانههای دولتی ايران مخدوش میکردند، بر آنچه شاهدش بودم شهادت دادم.ءچنان زيستهام که هرگز دچار ندامت نشوم. من از نخستين پزشکانی بودم که در فاجعهی هولناک زلزلهی بم به آن شهر رفتم، فقط برای آنکه در کنار قربانيان معصومی باشم که در آستانهی از دست دادن اميدشان بودند.ءاين بار، در کنار قربانی معصوم ديگری بودم، کاملاً برحسب تصادف، بدون آنکه تصوری داشته باشم که وارد چه ماجرايی میشوم. اما اين بار، اين قربانی را بلايای طبيعی نکشت. آز و شهوت قدرت بود که خون او را ريخت.ءمن نويسنده هم هستم، و اگر داستانها، مقالات و گفتههای مرا بخوانيد، پی میبريد که همواره از حقوق بشر دفاع کردهام و همواره بهايش را پرداختهام.ءهمواره کوشيدهام زندگی صادقانه و شريفی داشته باشم و هرگز به ارزشهايم خيانت نکردهام.ءبر اين باورم که آنچه برای نجات جان ندا و بعد گفتن ماجرايش انجام دادم، کار درستی بود. اعتقاد دارم که خدا پروردگار شجاعان است. ايمان دارم که حقيقت ما را آزاد خواهد کرد. همهکارم را مطابق وجدانم انجام دادهام و اگر بايد بهايی برايش بپردازم، چنين باد. اما اين حق را دارم که از شرافت و صداقتم دفاع کنم.ءبه پروردگار که شاهد من است و به شرافتم سوگند ياد میکنم که فقط و فقط حقيقت را دربارهی مشاهداتم گفتم.ءانقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ايران بر عهدی بنيان گذارده شد که امروز مردم ايران همچنان به آن پايبندند. ملجاء مردم در هنگام نبرد عليه استبداد رژيم گذشته همين ايمان بود، و نيز هنگامی که خونهای بسياری را فدا کردند تا در برابر تهديد خارجی از سوی مستبدی ديگر که با مشت آهنين بر عراق حکومت میکرد، از سرزمينشان دفاع کنند.ءليک، اين دروغ تمامی ادعاهای اين دولت مشخص را زير سؤال میبرد؛ اين دولت که تاريخ جنگ جهانی دوم را مخدوش کرده، که ادعا میکند آزادی بيان در ايران جاری است، ادعا میکند که در زندانهای ايران زندانی سياسی نيست، مدعی است که هيچ سانسوری بر کتابها، اطلاعات، رسانهها و مطبوعات ايران اعمال نمیشود، و وانمود میکند به حقوق شهروندی از جمله حق تجمع، حق اعتراض و حقوق برابر برای شهروندان ايران، فارغ از جنس و نژاد و دين احترام میگذارد.ءدر بيست روز گذشته اما، جهان کذب بودن تمامی اين ادعاها را از راه چشمهای اشکبار ايرانيان دلاور ديده است. مطمئنم جهان هرگز اين دروغ تازه را باور نخواهد کرد و درک میکند که اين پزشک، نويسنده و ناشر، کاری نکرده است جز عمل به حکم وجدانش در شتافتن به ياری کسانی که به ياری نياز داشتند، و بازگفتن حقيقت.ءندا تنها کسی نبود که در اين غوغا به خاک افتاد. آيا تمامی آن کسانی که بیگناه به قتل رسيدند، قربانيان توطئهی جهانی بودهاند؟ چرا قاتلان قربانيان ديگر تحت تعقيب قرار نمیگيرند؟ يا شايد بايد بیکفايتی و بیتفاوتی غيرنظاميان مسلحی را مسئول دانست که نتوانستند خردمندانه اعتراضات قانونی شهروندان ايرانی را نسبت به بیعدالتی برتابند.ءمن فقط يک شاهدم. چرا بايد به جای قاتل، شاهد تحت تعقيب قرار گيرد؟ آيا خون کافی ريخته نشده؟ آيا بايد از ترس در برابر اين جنايت هولناک ساکت میماندم؟ آيا اين پيامی است که قصد داريم برای نسلهای آيندهمان به جا بگذاريم؟بر اين باورم که هيچ شهروند جهانی از پشتيبانی من و هزاران ايرانی ديگری دست نخواهد کشيد که کتک خوردند، زندانی شدند، تحت تعقيب قرار گرفتند و به خاک و خون کشيده شدند، فقط برای اينکه میخواستند ملتی آزاد باشند و در مسير برکت و عدالت به جهان بپيوندند و در اين راه ديگران را در فرهنگ غنی و تاريخ لباب از دلاوریشان سهيم کنند.ءبر خود میبالم که بخشی از اين حرکت باشم. کاری را کردهام که هر انسان شريفی انجام میداد، و به اين دليل مورد تهديد قرار گرفتهام. درست همانگونه که تمامی اين شهدا کاری را کردند که هر جان آزادهای انجام میداد، و به همين خاطر به قتل رسيدند؛ به دست نفرت سياهی نسبت به هرآنچه اين شهدا به پايش ايستاده بودند: آزادی، راستی، و عدالت.ء
آرش حجازی
یازده تيرماه ۱۳۸۸۲ ژوئيه ۲۰۰۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر