امیرجواهری لنگرودی : درحاشیه جابجایی و افزایش ابهام درتاریخ آزادی رضا شهابی

یادداشت کارگری
      درحاشیه جابجایی و افزایش ابهام درتاریخ آزادی رضا شهابی
جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال  ( سعدی)
امیرجواهری لنگرودی
شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶ برابر با ۰۲ دسامبر ۲۰۱۷

روشن است مبارزه لایه های مختلف کارگران ایران از جمله: بخش های صنعتی - تولیدی - خدمات و گروههای مختلف بازنشستگان کشوری - لشکری - فرهنگی و بازنشستگان فولاد اصفهان ، پرستاران ، دستفروشان ، روستائیان فرو حفته در بی آبی مطلق زمین و خاصه نیروی عظیم مالباختگان که از منجلاب فروخفته بحران ساختاری به خیابان آمده و هر روزه این سلسله اعتراضات هم از پهنا و هم از ژرفا توسعه می یابد هرچند رشد و توسعه آنها خیلی با تانی ولی پیوسته صورت می گیرد ، در برابر کلیت نظام صف کشیده اندو مطالبات خود را طلب می نمایند!


درخیز این مجموعه تحرکات؛ آنگونه که اسناد سندیکای شرکت واحد نشان می دهد ؛ رضا شهابی بس دلاورانه در همراهی هم طبقه ای هایش، دوشادوش آنان ایستاد تا مطالبات شان را به فریاد کشند . این رودررویی بدلیل پرونده ای که از پیش در بغل داشت، بسیار خطرناکتر از دیگر همکاران اش برای او عمل نمود. برهمگان روشن است ؛ رضا شهابی از فعالان شناخته شده سندیکای شرکت واحد، که در دوره آزادی نماد تحرکات خیابانی فعالان سندیکا بود؛ وجودش در بیرون و درکف خیابان به عوامل سرکوب نظام اسلامی گران آمد و بر آن شدند که با تهدید وثیقه ملکی وثیقه گذارش، خود رضا شهابی را طلب نمایند و به زندان بکشانند . امروز هم که در زندان است، بدلیل دشواری جسمی وکلیه اش دچار عفونت شده ومشکلات پروتستات را درکنار مشکلات گردن و کمر تامل می کند . رضا شهابی در درون زندان، جزسخره مقاومتش، نطقه اتکاء دفاعی خاصی با خود ندارد از اینرو درهنگامه ای دیگر، باید به سپر دفاعی رضا شهابی کارگر نام آشنای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بدل شد و با همه توان و قدرت در داخل و خارج از کشور صدای او باقی ماند! رضا شهابی که به زندان کشانده شد، هیچ درجه ای از سبعیت این فراخوان قوه قضایی برای او دراین مرحله مرحله به زندان رفتن درمرداد۹۶ روشن نبود.
حکم زندان را آنگونه که می خواستند تراشیدند و براو تحمیل کردند . بدین معنی که " اجرای احکام زندان به ایشان ابلاغ کرد که ۹۶۸ روز از مرخصی پزشکی تایید نشده و غیبت محسوب شده و باید معادل ایام غیبت، زندانی باشد". رضا شهابی چاره ای جز اعتراض نداشت و همو بود که۵۰ روز اعتصاب غذا را با تن رنجورش پشت سر گذاشت . همه دستگاه پا به عقب نشینی گذاشتند. اسم و نشان رضا شهابی در مطبوعات رسمی و دولتی بازخورد یافت . خبرگزاری دولتی ایلنا با همسر و همسنگر جسورش خانم ربابه رضایی گفتگو کرد . علی مطهری نام او را در گفتگو با ایلنا برد و خواهان پایان یافتن به وضعیت او شد. وزیر کار علی ربیعی دروغگو اعلام داشت: که پرونده او را پی خواهم گرفت . مقامات امنیتی به همسرش قول مساعد دادند و رضا که در آستانه رفتن به جانب اعتصاب غذای خشک بود در برابر نگرانی و خواست اعضاء خانواده و هم طبقه ای های سندیکائیش و همینطور خواست وسیع اتحادیه های کارگری در سطح جهان به شکل موقت و مشروط به اعتصاب غذای خود پایان داد . رضا شهابی در چنین هنگامه ای نشان داد که همچون گذشته آدم جسور وبی باکی است ولی انگار همه این قول و قرار ها راه بجایی نبرد.
تا اینکه محمود صالحی دستگیر شد. کارگران در داخل و خارج از کشور شدیدا نسبت به این اقدام فراقانونی دادستانی تهران و نهادهای امنیتی کشور در سقز اعتراض کردند. کارزارهای وسیع در سطح جهان در رابطه با این دو فعال شناخته شده کارگری سازمان داده شد. بعد از چندی انعکاس خبرآزادی محمود صالحی و پس آنگاه بازتاب خبری آزادی رضا شهابی و اطلاعیه سندیکا و کمیته دفاع از رضا شهابی، همگان را نسبت به دریافت خبر آزادی ایشان در تاریخ هیجدهم (۱۸) دی۹۶ ، با شور و شعف همراه ساخت!
درهمین رابطه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه؛ در پست تلگرامی خود اعلام می دارد : « طبق آخرین صورت وضعیت که کارگر زندانی رضا شهابی از زندان دریافت کرده است. تاریخ آزادی اش از زندان هیجدهم دی ماه سال ۹۶ ثبت شده است...» ، هنوز مرکب این خبر خشک نشده است که بار دیگر در همین پست تلگرامی سندیکای شرکت واحد با نگرانی آمده است : « افزایش ابهام در مورد آزادی رضا شهابی» بدین معنی که « نیروهای قضایی - امنیتی با وی همچون گروگان رفتار می کنند و با عدم آزاد کردنش؛ قصد دارند تا با افزایش فشار او را وادار کنند تا از ادامه فعالیت های کارگری منصرف کنند.» و اطلاعیه سندیکا ادامه می نویسد : « پس از اینکه سندیکا اعلام کرد رضا شهابی دی ماه سال جاری آزاد خواهد شد. صورت وضعیت زندان را به گونه ای تغییر داده اند که شهابی در حال گذراندن حکم یکساله زندان خود است و در ضمن ۸۸۷ روز غیبت در صورت وضعیت درج شده است. این کارگر زندانی در حالیکه محکومیت زندان اش پایان یافته بود با فشار دادستانی تهران و نیروهای امنیتی به بهانه اینکه سه ماه از مرخصی پزشکی اش تایید نشده است...» باید در زندان بماند.
کمیته دفاع از رضا شهابی در تاریخ(۲۴) بیست و چهارم نوامبر۲۰۱۷ در کانال تلگرامی خود در همین رابطه با عنوان اطلاعیه فوری نوشت : « تصریح و تدقیق درباره تاریخ آزادی رضا شهابی؛ تاریخ واقعی آزادی او را ما رقم میزنیم!» و در ادامه آمده است : «... از ساعاتی پیش پیام هایی به کمپین دفاع از رضا شهابی واصل شده که از ما پرسیده اند که آیا کدام یک از تاریخ هایی که درباره آزادی رضا شهابی در طی زمان های مختلف اعلام شده، صحت دارد؟ بدین وسیله ما رسما اعلام میکنیم که تاریخ های مختلف اعلام شده هیچ کدام تاریخی تضمینی برای آزادی وی نیست و تاریخ ِ واقعی آزادی رضا شهابی، از اتحاد و اعتراض ما رقم خواهد خورد....»
کمیته یاد شده در تاریخ (۹) نهم آذر۹۶  در بیانیه شماره ۱۰۶ خود اعلام می دارد: « در آخرین صورت وضعیتی که رضا شهابی از زندان دریافت کرده بود تاریخ آزادی وی ۱۸ دیماه ۱۳۹۶ذکر شده بود و هیچ غیبتی نیز در آن قید نشده بود، اما در هفته گذشته که وی مجددا از اجرای احکام زندان پیگیر وضعیت خود شد، به او اعلام کرده اند که حکم ۶ سال زندان قبلی اش تمام شده و از این پس رضا در حال گذراندن محکومیت یک ساله خود است و ضمناً در صورت وضعیت جدید عدد۸۸۷ روز را نیز به عنوان دوران غیبت اعلام کرده اند!» بیانیه تاکید می کند : « به نظر میرسد دلیل دیگر تغییر مداوم تاریخ آزادی رضا شهابی، ایجاد سردرگمی و یأس در تلاشهای افراد و تشکل های مختلفی است که همواره به شکل های مختلف نسبت به شرایط رضا شهابی اعتراض کرده و خواستار آزادی فوری او بوده اند.» کمیته دفاع از رضا شهابی اعلام می دارد:« ... دور جدید پرونده سازی و اعمال فشار براین کارگر زندانی با دست کاری تاریخ های پرونده توسط مسئولان امنیتی-قضایی کلید خورده است؛ این در حالی است که رضا شهابی کماکان از نظر جسمی در شرایط نامناسبی به سر می برد: دکتر زندان به وی اعلام کرده است که کلیه اش دچار عفونت شده است، با توجه به شواهد ممکن است دچار مشکلات پروستات باشد و با وجود انجام MRI به دلیل مشکلات گردن و کمر، هنوز مسئولان زندان اقدامی جهت ویزیت مجدد این زندانی و ارائه پاسخ آن به پزشک معالج انجام نداده اند....»
می توان گفت : زندگی تمامی گروهبندی های اجتماعی که سطوحی از مطالبات وا خواستی خود را از حاکمیت طلبکارند، همچنان باز و بی پاسخ مانده و به ژرفای زندگی شان و زیر گرفتن امنیت شغلی یکایک آنان دامنه پیدا می کند. روز به روز مردم به طرح سئوالات خود روی می آورند . یک پرسش همواره بر زبان ها جاری ایست . چه کس و کسانی به خواست های آنها جواب خواهند داد؟ حاکمیت ، مجلس، دولت ، وزیرکار، کارفرما ، بنگاهها و موسسات یا دست به آسمان رهاندن و خدا را واسطه گرفتن ؛ کدامیک ؟ و ازهمین روست که همواره در برابر مجلس ( بهارستان)، دفتر ریاست جمهوری ( پاستور)، وزارت کار(آزادی) ، سازمان برنامه ( بهارستان) ، وزارت آموزش و پرورش ، شهرداری ها ، دفاتر کارفرما ها و ... سرگردان و شناورند
برما معلوم و مبرهن است ؛ شما شیادان غاصب که عنوان پیشوایی و ولایی مردم را برای خود برگزیده اید ، پای در گلِ فرو برده اید، اصلا و اساسا مفهوم زندگی را آنقدر درک نمی کنید تا بتوانید برای دیگران و پرسش های آنان جوابی روشنگر فراهم آورید.
 شما آدمی را بجرم نظر و عقیده اش و تلاشش برای وصول باور و اهداف انسانی اش، به زندان می برید و به دلخواه این قاضی و آن حاکم بدنهاد ، حکم می تراشید .آنگاه که زندانی کلمه مطالبه و باورش را برزبان میراند ، شکنجه گران و قضات بی باورتان، وقیحانه می خندند و انسان زندانی شده را به صورت مشتی استخوان در آمده  در ته سلول ها رها می سازند تا هوسهای کثیف خود را به نام قرآن و مبانی شریعت صیقل دهند و جبن و فرومایگی آکنده خود را برخ زندانی کشند!
دادستان تان که بربال خرده هوسهای کینه توزانه خود تا به امروز دهها و صد ها حکم ضد انسانی برجان و مال همین مردم و طبقه رنج و کار جامعه ما صادر کرده اند به نظاره عمل شنیع شکنجه گران می نشینند تا عطش خفته زندگانی مرده وار را بر خود فرو نشانند و تماشگر احکام ضد انسانی خود بر تن و جان زندانی و همگنان او اعم از فرزندان و همسر ، مادر و پدرشان باشند.
زندانی مقاومت می ورزد ، شما شکنجه می کنید. زندانی مدت زندانش را به پایان می برد ، شما حکم جدید از آستین مرقع خود در می آورید و به رخ زندانی و کسانش می کشید.
زندانی با وساطت وکیلش به دفاع از خود برمی خیزد و شماها مجبورید او را با وثیقه میلیون ها تومانی رهایش سازید تا هر آنگاه که عشق دیوانه سرانه تان کشید ، آن پرونده را از کشوی میز و یا گاو صندوق تان در آورید و او را با ناحکمی دیگر و یا در طلب وصول وثیقه اش به زندان کشانید.
شما صاحبان قدرت خدایی، در این بی نظمی و آفرینش هرج و مرج، زبونی و پستی، تا چه حد فرو مایه هستید که اینگونه ذره و ذره ، آب شدن شمع وجود زندانی را نظاره می کنید و راحت سر بر نماز می سائید؟ !
شما در تنگنای خفته سکوت مردمان جامعه و آوای ناگفته آنان ، همچون ارواح تحقیر شده و مرده های متحرکی به زندگی شبابی خود در میان هزاران و میلیون ها اسلحه دار سپاهی و میلیون ها بسیجی زنجیر به دست حزب الهی و معتقد به ولایت الله ، به صورت ارواح تحقیر شده ای همچنان بر منبر می رانید و همانگونه که سعدی درچندین قرن پیش گفته بود: "نظر را حرام می دایند و خون خلق حلال ! "
زبونی شما نشان می دهد که جز زره دروغ و وقاحت و بیشرمی ، چیزی برتن خود نپوشاندید ، توانایی تان به قدری اندک و قدرت اسلحه و زندان تان است که در این میان ، مردم متحد و متشکل و سازمانیافته تنها با مشتی بر فرق تان، خواهند توانست اسباب سقوط تان را فراهم می سازند.
شما از تفرق و پراکندگی و جدا سری همین مردمان سود می جویید و اسب خود به تاخت می برید. خوب است که راه بگشایید تا روزنه ای گشوده شود . آنوفت خواهید دید که طبقه متشکل و سازمان پذیر مان با به میدان آمدن هر روزه خویش ، امان تان را بریده و زندگی مرده خوارانه شما را به هر روی تنگ و تنگ تر می گردانند . خود تماشاگرهمه سیمای آتش زنه روزگار ما اید که در برابر شما تمام قد به صف ایستاده است.
فریاد مادران ، زنان ، پرستاران ، دانشجویان ، بازنشستگان ، معلمان ، اساتید مترقی دانشگاهها ، دست فروشان ، کودکان خیابانی کار، کارگران بخش های مختلف کشور، مال باختگان، نویسندگان مترقی ، سینماگران با دوربین های خویش، روزنامه نگاران همسوی جامعه، همه و همه در طی ماههای آذر ، دی و بهمن  و دیگر روزها ، هفته ها و ماهها دربرابر تان صف کشیده اند. راه بگشایید نیروی رنج و کار جامعه در راهند تا به روزگار حاکمیت سیاهتان لعنت فرستند ؛ آزادی ، رهایی و دمکراسی را بر حیات جامعه باز گردانند . آن روز دیر نیست!  




هیچ نظری موجود نیست: