سران رژیم کودتا؛ بدترين شكارچى مطبوعات
سازمان گزارشگران بدون مرز به مناسبت بزرگداشت روز جهانی آزادى مطبوعات، سران رژیم کودتا در ایران را به عنوان يكى از بدترين شكارچيان مطبوعات در جهان نام برد
روز جهانی آزادی مطبوعات در ایران
کدام آزادی؟ کدام مطبوعات؟
گزارش رادیو آلمان: سوم ماه مه روز جهانی آزادی مطبوعات است. روزنامهنگاران ایران امسال درحالی این روز را گرامی میدارند که یا در زنداناند، یا مجبور به ترک ایران شدهاند و یا بیکار و ممنوعالقلم هستند. نگاهی به وضعیت روزنامهنگاران بیکار.
تمام وسایل کارش یک لپتاپ، یک ضبط صوت خبرنگاری، یک دفترچه یادداشت، یک دفتر تلفن و البته چندین و چند خودکار است. تمامی اینها در یک کیف یا کوله پشتی جا میگیرد و جابهجا کردنش اصلا مشکل نیست. شاید به همین دلیل است که در طول یک سال، پنج بار محل کارش را عوض کرده. این سرگذشت امروز روزنامهنگاران مستقل در ایران است
تعطیلی پیدر پی مطبوعات و رسانههای مستقل، فشار مالی روزافزون بر آنها به حدی که مجبور به تعدیل نیرو میشوند، به زندان افتادن روزنامهنگاران و نگرانی مدیران روزنامه از ادامه همکاری با آنان پس از آزادی، از جمله دلایلی است که منجر شده تا متوسط طول کار مداوم در یک رسانه کمتر از سه ماه باشد
فضای حاکم بر مطبوعات و رسانهها در ایران آنچنان فضایی است که حتی روزنامهنگارانی که هماکنون بیکار هستند، در گفت و گو با دویچهوله خواستار مخفی ماندن نامشان شدند. یکی از این روزنامهنگاران گفت پس از اولین اخراجش از روزنامه فرهیختگان و انجام دادن تنها یک مصاحبه در این مورد، آنقدر سختی کشیده که دیگر حاضر نیست در مورد این موضوع صحبت کند. تعدادی از این روزنامهنگاران زمانی که هنوز شاغل بودند دستگیر شدند و پس از آزادی از زندان شغل خود را از دست دادند. مهسا جزینی، ساسان آقایی، محمدرضا نوربخش و زینب کاظمخواه از جمله این روزنامهنگاران هستند
اما تعداد زیاد دیگری نیز هستند که به دلیل توقیف یا تعطیلی روزنامه بیکار شدهاند. یکی از این روزنامهنگاران دقیقا از فردای روز انتخابات بیکار شده. روز ۲۳ خرداد با بسته شدن روزنامه کلمه، وی و سایر همکارانش شغل خود را از دست دادند. او یک سال است که بیکار است و دیگر امیدی هم به کار دوباره در مطبوعات ندارد
او میگوید: «با وجود شرایطی که در کشور هست، زیاد امیدی ندارم که حالا من وارد روزنامهای بشوم که نهایتا بسته نشود. ترجیح دادم که به جای اینکه حرص بخورم و اعصابم خورد بشود و بدانم که آیندهاش برای من روشن است که این روزنامهها بسته میشوند، همانطور که نمونهی آخریاش همین روزنامهی «بهار» بود که بسته شد، ترجیح دادم که با توجه به شرایطی که حالا در کشور وجود دارد، فعلأ کنارهگیری کنم و کار نکنم. چون اگر حالا وارد مطبوعات هم بشویم، باید آنقدر خودمان را سانسور کنیم که اصلا خواستهی من نیست
روزنامهنگاری در ایران: کار فصلی
روزنامهنگار دیگری معتقد است که کار در رسانههای ایران، نوعی کار فصلی است. او میگوید: «وقتی که از روزنامهی سرمایه بیرون آمدم، یک دورهی یک ساله بیکار بودم. بعد رفتم در یک خبرگزاری کار کردم که وابسته به شهرداری بود. آنجا هم به هرحال یکسری مشکلاتی وجود داشت. فکر میکنم حدود دو ماه آنجا ماندم. بعد رفتم روزنامهی اعتماد ملی که فکرکنم یک ماه بعد تعطیل شد. بعد هم یک دوره بیکاری سه ماهه داشتم. یعنی در کل میتوانم بگویم الان مدتهاست که من کاری که یک سال طول بکشد را نداشتهام. یعنی همیشه چندماهه بوده است. یک جورهایی انگار ما داریم فصلی کار میکنیم
این روزنامهنگار سی ساله، تاثیر این ’’فصلی کار کردن‘‘ را بیش از هرچیز بر مسائل مالی زندگیاش میداند و میگوید: «فکرمیکنم اولین چیزی که اتفاق میافتد، فشار مالی است. یعنی من در مقایسه با هم سن و سالهایم میتوانم بگویم که از نظر مالی خیلی دچار مضیقه هستم و اصلا هیچ کدام از آن امکاناتی که هم سن و سالهای من بعد از ده سال کار کردن دارند، من به واسطهی نوع کارم ندارم. البته به هرحال ما این شرایط را تا حدی پذیرفتهایم. ولی فکر میکنم ادامه پیدا کردنش خیلی سخت باشد. یعنی اتفاقی که افتاده این است که خیلیها مجبور شدهاند یا کشور را ترک کنند یا شغلشان را عوض کنند. نمیدانم ما تا کی دوام میآوریم. ولی به هرحال شرایط این طوری است
و جنبه بد دیگری که این نوع کار کردن دارد عدم امکان برنامهریزی برای آینده است: «الان که شورای نظارت هر دوشنبه برگزار میشود، ما هر دوشنبه گوش به زنگیم. یعنی منتظریم ببینیم این هفته چه کسی را تعطیل میکنند و نوبت ما رسیده یا نه. مدام به این فکر میکنیم که ممکن است تعطیل بشود. این خیلی بد است. یعنی مثلا شما برای یک ماه آیندهتان هم حتی نمیتوانید برنامه ریزی کنید. حالا کار یک بخشش است. از نظر مالی اصلا وحشتناک است. یعنی همیشه ترس این را داریم که فقط پسانداز کنیم که دوباره بیکار شدیم، خیلی به ما فشار وارد نشود
یکی دیگر از مشکلاتی که به واسطه فضای ناامن حاکم بر رسانهها در ایران برای روزنامهنگاران پیش میآید، کار در حوزهای غیر از تخصصشان است
روزنامهنگاری که سالها در سرویس اجتماعی روزنامه کار کرده و در دانشگاه نیز رشته جامعهشناسی خوانده میگوید که تنها به دلیل فرار از بیکاری مجبور شده به کار در حوزهای خارج از تخصصش روی آورد: «این هم یکی از آن آفتهایی است که روزنامهنگاران دچارش میشوند. یعنی به واسطهی این که کار ندارند، مثلأ چندین سال روی یک حوزه کار کردهاند ولی مجبور میشوند ان حوزه را ترک کنند. مثلا من اجتماعینویسم، ولیکن به واسطه شرایطی که وجود دارد الان دارم در سرویس فرهنگی کار میکنم، یک دورهای هم حتی اقتصادی کار کردم. این خیلی من را آزار میدهد. چون فکر میکنم که باید در حوزهی تخصصی خودم کار کنم. به هرحال من جامعهشناسی خواندهام و سالها در این حوزه کار کردهام و انتظارم هم این است که در همین حوزه بمانم
روزنامهنگارانی که ترجیح میدهند بیکار بمانند
اعمال سانسور از سوی حاکمیت، عادت به خودسانسوری، جو غیر حرفهای حاکم بر مطبوعات از جمله دلایلی هستند که باعث شدهاند برخی از روزنامهنگاران بیکاری را بر کار در چنین محیطی ترجیح دهند و یا در صورت امکان به شغل دیگری روی آورند
یک روزنامهنگار به دلیل حاکم بودن جو خودسانسوری حتی بر حوزه اجتماعی ترجیح داده بیکار بماند. او میگوید: «در حوزهی اجتماعی هم سانسور و خودسانسوری آنقدر زیاد هست که فعلا رغبت نمیکنم کار کنم. با اینکه خیلی دوست دارم و این به هر حال شغلی بوده که چندین سال کار کردهام و واقعا کار رسانه و کار خبر یک جوری اعتیادآور است. ولی با توجه به شرایطی که الان هست، واقعیتاش الان رغبت نمیکنم که کار مطبوعاتی بکنم
الهه موسوی سردبیر سبزپرس به جنبهی دیگری از مشکلات رسانههای ایران نگاه میکند. به نظر او در حال حاضر حاکم بودن جو غیرحرفهای یکی از مهمترین مشکلات روزنامهنگاران است. به عقیدهی او در حال حاضر کارکرد رسانه با کارکرد یک حزب سیاسی در ایران مشابه شده است
او میگوید: «ما چون در ایران فضای باز سیاسی نداریم، گاهی مطبوعات کارکرد احزاب را دارند و به همین دلیل خیلی از کسانی که میخواهند کار حزبی و سیاسی بکنند از مطبوعات استفاده میکنند. یعنی مثلا یک نشریهای را راهاندازی میکنند و طبیعتا چون میدانند اگر از نیروی حرفهای استفاده کنند کارشان موفقتر است از نیروهای حرفهای هم استفاده میکنند. ولی متاسفانه چون خودشان به اصول کار حرفهای و ژورنالیسم به عنوان آن چیزی که الان در دنیا به عنوان علم تعریف شده آگاه و آشنا نیستند، میخواهند روی پرسنل نفوذ داشته باشند و این مشکلاتی را ایجاد میکند، چون همه نیروها نمیتوانند این شرایط کار را تحمل کنند. الان ایران مبتلا به این مشکل شده
خانم موسوی که خود به همین دلیل از سبزپرس استعفا داده از کسانی میگوید که به همین دلیل ترجیح دادهاند شغل دیگری غیر از روزنامهنگاری برای خود پیدا کنند: «هستند دوستانی که بعد از چندین سال کار مطبوعاتی مثلا الان دارند مجسمهسازی میکنند یا مثلا طرف کافیشاپ باز کرده و میگوید من خسته شدم از این اوضاع که یک آدم که در حوزه مطبوعات و ژورنالیسم هیچ سوادی ندارد و چون سرمایهگذاری کرده و چند ارتباط سیاسی هم پیدا کرده، هم با مخالفان و هم با خود نیروهای حاکم و در داخل ساختار قدرت، میخواهد من را هم همراه خودش همهجا بکشد. من نمیتوانم این را قبول بکنم
آیا امیدی به آینده هست؟
با وجود این همه فشار بر روزنامهنگاران و نیز رسانهها، روزنامهنگاران ایران با چه امید و با چه چشماندازی به حرفه مورد علاقه خود ادامه میدهند؟
یکی از این روزنامهنگاران آینده را چندان روشن نمیبیند: «آینده را که زیاد روشن نمیبینم. مخصوصا وقتی صحبتهای آقای رامین (مدیرکل مطبوعات داخل کشور) را میشنوم و دنبال میکنم یا اصلاً همین تفکراتی که مانند رامین در دولت وجود دارد و اشخاصی که برای رسانهها تصمیمگیری میکنند، من این جوری آیندهی روشنی نمیبینم و هیچ امیدی ندارم که مثلا حالا در چند سال آینده ما بگوییم که مطبوعات آزادی خواهیم داشت. مگر این که اتفاق خاصی بیفتد و اینها بروند به سمت آن چیزی که البته عاقلانه است و یک مقدار فضا را باز کنند. ولی من زیاد امیدی ندارم که چنین تصمیمهایی در این دولت گرفته شود
شاید به دلیل وجود همین فضا بوده که در عرض یک سال گذشته بیش از ۱۰۰ روزنامهنگار مجبور به ترک ایران شدهاند. اما یکی از کسانی که همچنان در ایران مانده میگوید: «من برعکس خیلی از همکارانم که به این فکر میکنند که بگذارند و بروند، من اصرار دارم که بمانم و همینجا کار کنم. یعنی در همین شرایط هم من ترجیح میدهم که اینجا کار کنم. چون فکرمیکنم که روزنامهنگاری فقط در همین کشور است که معنی دارد و اگر ما هم اینجا را رها کنیم و برویم، یعنی در اصل میدان را خالی کردهایم
تجمع اعتراضی خانوادهای دستگیر شدگان روز کارگر در مقابل زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"،خانواده های دستگیر شدگان روز کارگر صبح امروز در مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزان خود شدند
روز دوشنبه 13 اردیبهشت ماه تعداد زیادی از خانواده های دستگیر شدگان روز جهانی کارگر مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی عزیزانشان شدند. این تجمع از ساعت 09:00 صبح آغاز و تا پایان وقت اداری ادامه داشت.خانواده در مقابل ساختمانی که بازپرسان امنیتی در آن مستقر هستند تجمع کردند. درب این محل بر روی خانواده ها بسته است و کسی جوابگوی آنها نیست
برخوردها و رفتار نگهبانان بازپرسان امنیتی با خانواده ها توهین آمیز و غیر انسانی است.بدلیل رفتارهای غیر انسانی نگهبانان بازپرسان امنیتی در چند مورد بین خانواده ها و آنها درگیری لفظی روی داد.پاسدارهای مستقر در آنجا به طرز توهین آمیزی خطاب به خانواده ها می گفتند: اگر از اینجا دور نشوید ،شما را پایین می ریزیم
در جریان برگزاری روز جهانی کارگر بیش از 30 نفر از زنان و مردان دستگیر و به زندان اوین منتقل شدند. تعدادی از آنها عابرین و کسانی بودند که در فروشگاه در حال خرید بودند که از فروشگاه بیرون کشیده شدند و به زندان اوین منتقل شدند. تعداد بسیار کمی از آنها در اثر تلاش های خانواده ها آزاد شدند ولی هنوز اکثر آنها در زندان اوین بسر می برند. دریکی از نقاط خیابان آزادی 12 نفر از زنان و مردان شرکت کننده در مراسم روز جهانی کارگر دستگیر و مستقیما به زندان اوین منتقل شدند
بازداشت مریم عباسی نژاد بعد از اعتراض به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران
سایت کلمه: به دنبال اعتراضات گستردۀ دانشجویان دانشگاه تهران به حضورِ ناگهانی و سخنرانیِ محمود احمدی نژاد در آن دانشگاه، روز گذشته مریم عباسی نژاد از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران دستگیر شد
گزارش شده مریم عباسی نژاد شامگاهِ یکشنبه شب (۱۲ اردیبهشت) و حوالی ساعت ده شب توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد
هنوز از محل بازداشت و وضعیت جسمی و روحی وی و همچنین بازداشتهای احتمالیِ دیگر، خبری در دست نیست
شهرزاد نیوز: برای معصومه یاوری، از بازداشت شدگان اعتراضات پس از انتخابات حکم اعدام درخواست شده است. همچنین مطهره بهرامی و ریحانه حاج ابراهیم به اعدام محکوم شدهاند
مطهره بهرامی در سال 1388 در منزل خود بازداشت و در تاریخ 24 فروردین به اعدام محکوم گردید. ریحانه حاج ابراهیم در روز عاشورا دستگیر شد. معصومه یاوری نیز در رابطه با اعتراضات روز عاشورا بازداشت شد. وی تا برگزاری دادگاه اول از ملاقات با وکیل خود محروم بود. قرار است دادگاه دوم وی در روز 15 اردیبهشت برگزار شود. وی خانهدار و مادر دو فرزند 4 و 11 ساله است. دلیل صدور حکم اعدام برای وی طبق ادعای دادستان، فرستادن اس ام اس و داشتن عکس رهبران مجاهدین خلق در کامپیوترش است
در حال حاضر 7 نفر از بازداشت شدگان وقایع پس از 22 خرداد نیز با اسامی محمد امین ولیان، محسن و احمد دانشپور مقدم، هادی قائمی، عبدالرضا قنبری، جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی به اعدام محکوم شدهاند. اخیرا حکم اعدام محمدعلی حاج آقایی و جعفر کاظمی در دادگاه تجدید نظر تایید شد. وکیل این افراد در مدت دادرسی از مطالعه پرونده موکلانشان محروم بودند
آفتاب: دانشجويان دانشگاه برق و ساير دانشجويان دانشگاه اميرکبير در مقابل دانشکده برق تجمع کردند و خواستار رسيدگی هر چه سريعتر به موضوع سوء قصد به جان دکتر معتمدی شدهاند
به گزارش دانشجونيوز دکتر معتمدی که از اساتيد محبوب دانشگاه و مخصوصا دانشکده برق ميباشد در حالی مورد اين سوقصد قرار گرفت که هيچ کدام از پيشگيريهای امنيتی که به گفته دانشگاه به منظور حفاظت دانشگاههيان انجام گرفته است، نتوانسته است جلوی اين حمله را بگيرد
جالب اينجاست که در مواردی که برای دستگيری دانشجويان و جمله به ساحت دانشگاه نيازی به اين موارد امنيتی باشد از ريترين دوربينها و موارد امنيتی استفاده ميشود اما در اين مورد حراست و انتظامات دانشگاه به اين گفته که ضارب يکی از دانشجويان قديمی دکتر معتمد بوده است بسنده کردهاند
دکتر صراف از اساتيد ديگر دانشکده برق برای روشن کردن اين موضوع ضارب را فردی معرفی کرده است که در دوران وزارت دکتر معتمدی خط تلفن ميخواسته است و موفق به دريافت آن نشده است! با ايجاد اين فضا در دانشگاه با گذشت ساعتی از اين حادثه انتظامات و حراست دانشگاه گفته قبلی خود را تکذيب کرده و اطلاعات جديد را منوط به تحقيقات بيشتر کرده است
شايان ذکر است که ضارب توسط اساتيد دانشگاه در هنگام فرار دستگير شده است
مهمترين نکتهای که دانشجويان تجمعکننده و دانشگاهيان بر آن تاکيد دارند اين است که چطور ميشود در اين مورد هيچ دوربينی و يا انتظاماتی وجود نداشته است
هم اکنون دکتر معتمدی در بيمارستان تحت مراقبتهای ويژه قرار دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر