یکشنبه، 22 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Sunday 11 April
نامه یکی از قربانیان سناریوی وزارت اطلاعات
انتشار : خبرگزاری هرانا
رنجنامه احمد کریمی از قربانیان سناریوی وزارت اطلاعات
احمد کریمی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام که روز گذشته محکومیتش در دادگاه تجدید نظر به 15 سال حبس تقلیل یافت، طی رنجنامه ای از سناریو دستگاه امنیتی برای وی و دوستانش پرده برداشت
لازم به ذکر است این نامه پیش از دریافت خبر تقلیل حکم اعدام به حبس تعزیری نگاشته شده است
متن نامه احمد کریمی بدین شرح است
در تاریخ14/2/88با مداد من، مادرم و خواهرانم در خواب بودیم ومن برای رفتن به محل کار استراحت می کردم که ناگهان احساس کردم منزل ما در حال خراب شدن است و مادرم و خواهرانم در حال فریاد زدن هستند و به شدت وحشت کرده بودند.عده ای در پشت درب خانه بودند درب خانه راشکستن و وارد خانه شدند با اسلحه به طرزی که گویی می خواهند بنلادن را دستگیر کنند به من دستبند زدند و به یکدیگر می گفتن که برو و بقیه را آزاد کن چون قبل از من هر چی مرد در ساختمان بود را دستبند زده بودند بعد از بهم ریختن خانه و زیر و رو کردن تمام وسایل و بردن چند جلدکتاب کیس کامپیوتر،CD های فیلم و برنامه ،موسیقی وفیلمهای هندی کم خانوادگی
مرا سوارماشین کردن که 4ماشین وکلی نیرو برای دستگیری آدمی که تمام عمر خود را کارگری کرده بودآورده بودن و برای دستگیری من فقط تانک نیاورده بودند.مرا به اوین آوردند و در بازداشگاه 209در یک سلول انفرادی مدت40روز را گذراندم از فردای روز بازداشت بازجویی که بیشتر به ضرب وشتم وتهدید وتوهین بود شروع شد که بعد از گذشت چند روز تازه درخواست آنها رافهمیدیم
چون من حامد و علی زمانی با هم به عراق رفته بودیم آنها جزئیات ماجرا را می خواستند و وقتی من شروع کردم به تعریف کردن، گفتن ما اینها را می دانیم اما اینها را نمی خواهیم ما چیز هایی را که خودمان می گوییم را تو می نویسی واگر ننویسی خواهر و مادرت را می آوریم من ناچار همکاری کردم . تمام چیزهایی را که می خواستند را نوشتم و بعد از آن برخوردشان با من بهتر شد و هر دفعه با چای وسیگار پذیرایی می کردند ومی گفتن نگران نباش ما با شما همکاری میکنیم شما به علت نا آگاهی دچار مشکل شدید و بعد از مدتی آزاد خواهید شد
هر چی گفتند را نوشتم و هر چه خواستن و هر کاری که نکرده بودم وحتی روحم خبر نداشت را گفتند و من بر گردن گرفتم و نوشتم مدت 40 روز را درانفرادی بودم و بعد از انتخابات به سلول 4 نفری رفتیم تا اینکه حوادث بعد از انتخابات شکل گرفت ودادگاه علنی اول شروع شد من به امید آزادی هر روز را سپری می کردم،چون که بازجوها میگفتن که کار ما را انجام داده اند تا ما برویم
جمعه ای بود سر بازجو مرا صدا زد وبیرون برد( بعد از مدتی که هیچ کس از ما خبری نمی گرفت )رفتیم در گوشه ای از راهرو و اتاقهای 209وگفت که فردا به دادگاه خواهی رفت و آنجا در کیفر خواست عمومی اسم تو را هم خوانده خواهد شد.علی زمانی اسم تو و حامد را خواهد برد و حتی چیزهایی را خواهد گفت که شما تا به حال نشنیده اید وخبر ندارید اصلا نگران نباشیدوناراحت نشوید،چون ما میدانیم شما بی گناه هستید و ما شما را کمک خواهیم کرد وکرده ایم وادامه داد اگر میزان کمک ما از 1تا100باشد ما به شما 100درصدکمک کرده ایم شما به ما اعتماد کنید ومن گفتم که ما مجبوریم به شما اعتماد کنیم و چاره ای نداریم
در دادگاه علنی دوم حضور پیدا کردیم وهر کس هر جوری که وزارت می خواست حرف می زد و کارهایی که نکرده بود را گردن گرفته بود و علی زمانی هم یکسری چیزهایی را بیان می کرد (از جمله ملاقات با آمریکایی ها وموساد وگرفتن پول که من در ان زمان تعجب کردم که آیا واقعا چنین کاری کرده بود وایا آرش رحمانی که ادعای بمب گذاری که حتی تهیه مواد وامتحان آنها) تا اینکه پیمان عارفی یا امیر رضا پسر عمه آرش در209هم اتاقی من شد وچند روزی را با هم بودیم که فهمیدم هیچ یک از آنها که آرش گفته بود صحت نداشت و این حرفها هم در وزارت اطلاعات است
درتاریخ30/06/88من را از209به اندرزگاه7اوین انتقال دادند در آنجا فهمیدم که از سادگی ما سوئ استفاده شده برای یک سناریوی زیبا با دیدن بچه هایی که در دادگاه حضور داشتن و هر یک جداگانه در یک سناریوبازی کرده اند. یک روز قبل از رفتن به دادگاه تمرین کرده بودند در حضور قاضی ودوربین ها.وچون بعد از انتخابات نتوانسته بودند سران ومسئولان این شلوغی ها را کنترل کنند این بازی را کردندتا افرادی مثل من وحامد وخیلی از جوانهای ساده بودند ودور از تمام هیاهوی سیاسی را در دام بیندازند تقصیر را برگردن ما انداختند.در حال حاضر 11ماه است که در زندان اوین هستم و در بند 350روزگار را باتمام هم بندی های می گذرانم
مدتی پیش یعنی در ماه بهمن روز پنجشنبه علی زمانی وآرش رحمانی را اعدام کردند و بعد از آن گفتن این دو نفر را مسلح در خیابان های شهر در روز عاشورا دستگیر کردیم وآقای لاریجانی در یک نشست خبری با خانم کریستین امانپور گفتن که این دونفر در بمب گذاری حسینه شیراز شرکت داشته اند ولی هیچ کدام از این حرفها صحت ندارد چرا که آرش را در اسفند ماه87وزمانی رافروردین88دستگیر کرده بودند وبمب گزاران شیراز نیز یک سال قبل اعدام شدند.من و حامد نیز حکم اعدام گرفتیم ولی برای حامد شکست وبه10سال زندان وتبعید به زنجان تبدیل شد
من هم که د رتاریخ19/8/88دادگاهی شدم بعد از دوماه حکم اعدام دادند و تابه حال هیچ خبر دیگری از آن ندارم به هر حال سهم من وامسال من دراین زندگی کار وزجر کشیدن و دست وپنجه نرم کردن با فقر است وخواسته های مان داشتن یک زندگی بدون محتاج شدن به دیگری و شرمنده نبودن پیش خانواده
اما در زندان بودن ودیدن مشکلات مختلف کشور و بهم ریختگی اقتصاد و ضعف در قانون اساسی حاکی از این است که ما فرزندان ایران هیچ گاه وبه هیچ وجه در هیچ زمانی از این حکومت واین نابسامانی به هیچیک از خواسته هایمان نخواهیم رسید.کشوری که سالها قدمت تاریخی دارد وبا شکوه سالهای امپراطوری خود وبا داشتن منابع بزرگ انرژی وطبیعی قادر به رفع مشکلات خود نیستیم وبا دروغ ورعب ووحشت در جامعه می خواهند خود را نگهدارند
به روی برگه های بازجویی نوشته شده است ((النجاه و فی صدق))اما این واژه در اصل هیچ معنی ومفهومی ندارد یعنی شخصی دروغ بگوید یا راست بگوید اینها هر جور که بخواهند از شخص استفاده می کنند همانگونه که به ما وعده آزادی دادند وگفتن که ما بی گناه هستیم وما فهمیدیم نگران نباشید ولی زندان اوین به خیلی از بچه ها که هر کدام حکمهای مختلف دارند نیز با چنین حرفهایی راضی شده اند و در بازجویی هر چه که دلشان خواسته گفته اند واینها امضائ کرده اند و چه حکمهایی گرفته انه وچه خانواده هایی را در دادگاه عمر خود راسپری می کنند
من کسی بودم که دراین مدت در حال کار نجاری بودم و سعی می کردم که بتوانم دراین بازار گران وتورم که مادرم قادر به سپری کردن روزگار خود با حقوق بازنشستگی مرحوم پدرم نیست بتوانم کمک ناچیزی بکنم ولی آن را نیز از مادر و از خودم باز داشتن تا در زندان خرج مرا نیز مادرم بپردازد من نمی دانم تا کی در اینجا باقی خواهم ماند و با وعده های پوشالی که آقایون می دهند مانند عف و آزادی همه را به خستگی وروزمرگی میگذرانند.در صورتی که خیلی ها آمدند که دردولت های گذشته برای خود جایگاه داشته اند و بعد از مدتی رفتن
جرم من تنها کارگری کردن در این تبعیض بین کارگران ونداشتن پارتی در یکی از ارگانهای دولتی بوده است و نا اگاهی خودم و خانواده ام از اوضاع نا بسامان کشور بوده است پس بنابر این زندگی برای من وامسال من خارج از زندگی در شرایط سخت نخواهد بود ولی خانواده ام وتمام خانواده ها کانون گرم وداغ و دوست داشتنی درونشان جوش میزند و این جوش مهرومحبت در خانواده من نیز بیشتر از تمام زمانهای قبل جوش خورده و اتحادی رابوجود آورده که هیچ دیوار و سیم خارداری مانع آن نخواهد شد به امید روزی که همه ما در آغوش گرم وپر مهر خانواده ها قرار بگیریم
اما در این آشفته بازار آخر عاقبت ما چه خواهد شد چون به عدالت خدا هم شک دارم چرا که اینها می گویند خدا با ماست
احمد کریمی
18/1/89
زندان اوین – بند 350

احضار و بازداشت جمعی از روزنامه نگاران مهابادی
کردستان و کردنیوز: در پی هجوم و سوء قصد افرادی ناشناس و مسلح به جان " جلال محمودزاده" نماینده مهاباد در مجلس شورای اسلامی، جمعی از روزنامه نگاران و فعالان مدنی این شهر از سوی نیروهای امنیتی احضار و یا بازداشت شده اند
در پی انتشار خبر ارسال نامه نماینده مهاباد به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی مبنی بر اقدام کمیسیون تحقیقات مجلس جهت پیگیری فساد اداری و مالی در شورای شهر مهاباد و برخورد با این مسئله و همچنین متعاقب سوء قصد نافرجام افرادی ناشناس به جان وی، فشار اداره اطلاعات بر فعالین مدنی مهاباد افزایش یافته است
بنابه گزارش دریافتی، طی روزهای گذشته چند تن از فعالین مدنی شهر مهاباد از سوی نیروهای امنیتی احضار و 2 تن نیز بازداشت شده اند
این گزارش همچنین افزوده است که یکی از بازداشت شدگان به نام "عبداله علیزاده" توانسته است که خود را به خارج از مرزهای ایران برساند و در کشور ترکیه درخواست پناهندگی نماید اما از مشخصات بازداشت شده ی دیگر تاکنون اطلاعی به دست نرسیده است
عبداله علیزاده روزنامه نگار مهابادی با انتشار یک سی دی، تخریب آثار باستانی و فرهنگی کردستان از جمله آثار باستانی فقرَقا، قلعه پشت تپه و غار سَهولان را مصادیقی از بی مسئولیتی¬های مسئولین حکومتی ایران دانسته است. وی در این باره همچنین از درهم شکستن سنگ قبر مزارهای گورستان قدیمی بداق سلطان مهاباد که قدمت آن به دوره صفویه برمیگردد سخن گفته است
عبداله علیزاده همچنین پرده از همکاری مستمر شهرداری و شورای شهر مهاباد با اداره اطلاعات این شهر برای تخریب آثار فرهنگی و باستانی منطقه مهاباد برداشته است
>>>>>>>>>
مجروح شدن یک "کولبر" مرزی بانه ای براثر تیراندازی نیروهای رژیم
نیروهای جمهوری اسلامی جمعی از کولبرهای منطقه ی مرزی بانه را هدف رگبار گلوله قرار دادند
نیروهای جمهوری اسلامی روز پنج شنبه، 19فروردین ماه، جمعی از کاسبکاران منطقه ی مرزی "سَیران بند" بانه را هدف تیراندازی قرار داده و در نتیجه این هجوم مسلحانه خود یکی از کولبرهای مرزی به نام "محمد وکیلی" را به شدت مجروح کردند. محمد وکیلی هم اکنون به علت شدت جراحات وارده در وضعیت جسمی نامناسبی در بیمارستان بستری میباشد
گفتنیست که طی مدت 20روزگذشته، نیروهای جمهوری اسلامی تاکنون 4 تن از کاسبکاران مناطق مرزی کردستان را کشته و 6 نفر را نیز مجروح نموده اند
>>>>>>>>>
سرنوشت نامشخص یک شهروند سردشتی دربازداشت

سرنوشت یک شهروند سردشتی که هم اکنون بیش از 7ماه می باشد که دربازداشت نیروهای امنیتی رژیم بسر می برد همچنان در هاله ای از ابهام می باشد
"رسول حدادی" در اواخر تابستان سال گذشته از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده و تلاش خانواده نامبرده برای اطلاع از وضعیت وسرنوشت وی تاکنون بی نتیجه مانده است
گفتنیست که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی علت بازداشت رسول حدادی را همکاری وی با احزاب کرد مخالف نظام اعلام نموده اند
تجمع کارگران معترض در خرمشهر
سایت کلمه: رونامه جمهوری اسلامی نوشت:کارگران و نمایندگان ۲۳ شرکت تخلیه و بارگیری فعال در بارانداز شلمچه در مقابل ساختمان مرکزی منطقه آزاد اروند در آبادان و در محل نماز جمعه خرمشهر تجمع اعتراض آمیز برپا کردند
این افراد در نامه ای به نمایندگان خبری در منطقه از مسئولین خوزستان و کشور خواسته اند از زندگی به خطر افتاده بیش از ۴۰۰ کارگر بارانداز و خانواده های آن ها دفاع نمایند
واگذاری تمام امور این بارانداز به یک شرکت خصوصی سبب ساز این اعتراضات شده است

سانسور کتاب؛ هرگز چنين وضعيتی را در عمرم نديده ‌ام
روزنامه ابتکار: جمال ميرصادقي با نقد جدي وضعيت سانسور در كشور مي‌گويد:‌ امروز هفتاد و هفت سال عمر دارم و هرگز چنين وضعيتي را در عمرم نديده‌ام. هيچ‌وقت وضعيت سانسور به اين شكل نبوده است
ميرصادقي در گفت‌وگو با ايلنا، ضمن اعتراض به وضعيت مجوز انتشار كتاب در كشور گفت: هميشه كار، خدمت به فرهنگ مملكت بوده است. بسياري از واژگاني كه در فرهنگ‌ها و نقد ادبيات داستاني به كار مي‌رود، از ساخته‌هاي من است. اما متاسفانه به كندي و با سخت‌گيري‌هاي عجيبي؛ به كارهاي من مجوز مي‌دهند. به عنوان مثال؛ 5،6 ماه پيش رمان من باعنوان «آسمان رنگ‌رنگ» براي كسب مجوز به ارشاد رفته است و آن‌قدر در آن تغيير داده‌اند كه من حاضر به چاپ آن نشدم. اين درحالي است كه دو سوم رمان من در انگليس مي‌گذرد. كار به جايي رسيده كه مميزان حتي به مناسبات جوامع ديگر هم ايراد مي‌گيرند
مجموعه‌اي از داستان‌هاي شاگردانم را در كتابي باعنوان «داستان‌هاي شنبه» گردآورده‌ام. اين كتاب شامل 52 داستان از 37 نويسنده جوان است كه به اين‌ها هم ايرادهاي عديده‌اي گرفته‌اند.و يكي از اين داستان‌ها را هم حذف كرده‌اند. منتها درمورد اين مجموعه، چون اغلب نويسندگان آن جوان بودند و سابقه‌اي نداشتند، من با اين تغييرات كنار آمدم و آنها را پذيرفتم. اما درمورد رمان؛ نمي‌توان به اين شكل عمل كرد و حذف صفحاتي از يك رمان، باعث از دست رفتن كليت آن مي‌شود
نتيجه تمام اين سخت‌گيري‌ها اين شده است كه تيراژ كتاب به قدري پائين آمده است كه شمارگان آن در هر چاپ به ششصد تا هزار نسخه رسيده است. به اين ترتيب مخاطب كتاب‌ها، معدودي روشنفكر هستند. ايرادهايي هم كه مي‌گيرند، اصطلاحاتي است كه در كلام روزمره مردم به‌كار گرفته مي‌شود. اين نوع برخورد با اثر ادبي، تنها وقت تلف كردن است. از انتشارات مرواريد خواسته‌ام تا كتاب «زنان داستان‌نويس نسل سوم» را به ارشاد نفرستد. اين كتاب به نويسندگان زن پس از انقلاب مي‌پردازد. از بين نود مجموعه داستان از نويسندگان زن، 66 مجموعه را انتخاب كرده‌ام و از هر مجموعه هم، يك داستان را برگزيدم و به نقد و تفسير آن پرداخته‌ام كه در مجموع اين كتاب به 741 صفحه رسيده است. منتها به ناشر گفتم دست نگه دارد. زيرا اگر در مورد اين كتاب هم دستور به تغيير يا حذفي مي‌دادند، ما نمي‌توانستيم اين تغييرات را درمورد آثار ديگران بپذيريم
مولف كتاب «ادبيات داستاني‌» گفت: كتاب «پيشكسوت‌‌هاي داستان كوتاه جهان» كه 8 سال پيش چاپ شده بود و شامل آثاري از ادگار آلن‌پو، گوگول، چخوف، همينگوي وگي دو موپاسان مي‌شود‏، 6 ماهي است كه براي مجوز تجديد چاپ به ارشاد فرستاده شده و هنوز جوابي داده نشده است. فارغ از اين، مجموعه داستان «سپيده دمان» كه شامل 20 داستان از مجموعه داستان‌هاي قبلي من «چشم‌هاي من؛ خسته»، «شب‌هاي تماشا» و «مسافرهاي شب» مي‌شود هم با حذف و تغييرات عجيب و غريب مواجه شد. اين مجموعه ابتدا شامل 29 داستان مي‌شد كه قبل از اينكه آن را به ارشاد بفرستم، خودم چند داستان را برداشتم. ارشاد هم بعداز 6، 7 ماه دستور حذف 5 داستان ديگر را داد كه درنهايت به 20 داستان رسيد. البته تغييراتي هم در هريك از داستان‌ها اعمال شده بود. امروز نزديك به يه يا چهار ماه مي‌شود كه اين كتاب با تغييرات و حذفياتي گفته‌ شده، دوباره به ارشاد فرستاده شده است. منتها هنوز جوابي نداده‌اند
نامه‌ سرگشاده بيش از صد روزنامه‌‌نگار و وب‌نگار ايرانى: همكاران دربندمان را هرچه سريعتر آزاد کنيد
جرس: بيش از صد روزنامه‌‌نگار و وب‌نگار ايراني، با انتشار نامه‌اى سرگشاده به رييس قوه قضاييه خواستار آزادى همكاران در بند خود شده‌اند.اين درخواست روزنامه‌نگاران مورد حمايت بسيارى از وكلاى مدافع حقوق روزنامه‌نگاران نيز قرار گرفت
روزنامه‌نگاران در اين نامه با اشاره‌اى كوتاه به شرايط امنيتى كه پس از انتخابات در ايران رخ داد و تا امروز همچنان ادامه دارد، از آيت‌الله آملى لاريجانى به‌عنوان بالاترين مقام قضايى خواسته‌اند كه هرچه سريعتر شرايط آزادى و بازگشت دوباره را به كانون گرم خانواده و تحريريه رسانه‌ها فراهم كند
اكنون مسعود باستاني، عمادالدين باقي، عماد بهاور، عليرضا بهشتي‌شيرازي، محمد جوادي‌حصار،محمد داوري، احمد زيدآبادي، عيسى سحرخيز، هنگامه شهيدي، ابوالفضل عابديني، مسعود لواساني، جواد ماه‌زاده، مهدى محموديان، ياسر معصومي، بدرالسادات مفيدي، على مليحي، احسان مهرابي، شيوا نظرآهاري، حسين نوراني‌نژاد و محمد نوري‌زاد ماه‌ها است كه در زندان به‌سر مي‌برند
متن كامل اين نامه كه در تاريخ 21 فروردين‌ماه منتشر شده، به شرح زير است
به نام خدا
رياست محترم قوه قضائيه، حضرت آيت‌الله صادق آملي‌لاريجاني؛
همانطور كه استحضار داريد پس از انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهورى در تابستان سال گذشته، حوادثى در ايران رخ داد كه غيرمنتظره و گاه رنج‌آور بود.اين حوادث از يك سو با اعتراضات آرام و گسترده‌ى بخش‌هاى كثيرى از مردم ايران آغاز شد، اعتراضاتى كه تا امروز هم ادامه دارد و از سوى ديگر در همان زمان با برخوردهاى دولتى همراه شد.دستگيري‌هاى گسترده، محاكمه‌ها و زندان‌هايى كه همه، زير نظر دستگاه قضايى و يا ظاهراً توسط ضابطان قضايى انجام ‌شد و همچنان ادامه دارد، بخشى از اين برخوردها است
در اين ميان آنچه مايه‌ى نگرانى و تأسف مضاعف ما است، برخورد با روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران منتقد با جريان حاكم است.روزنامه‌ها و نشريات متعددى توقيف شد؛ وب‌سايت‌هاى بسيارى فيلتر و ده‌ها روزنامه‌نگار منتقد بازداشت شده‌اند. برخى از روزنامه‌نگاران در دادگاه‌هاى انقلاب، بدون حضور هيأت منصفه و بعضاً حتى بدون وكيل، محاكمه و محكوم شده‌اند و بسيارى هنوز ماه‌هاست بلاتكليف، در بازداشت موقت به سر مي‌برند وگروهى از آنان نيز با سپردن وثيقه‌هاى سنگين بطور موقت از زندان خارج شده‌اند
از طرفى ماه‌ها پيش دفتر «انجمن صنفى روزنامه‌نگاران ايران» پلمپ و چندى بعد دبير محترم تنها نهاد صنفى مورد اعتماد روزنامه‌نگاران؛ سركار خانم بدرالسادات مفيدي، بازداشت شد و همچنان هم بدون اينكه در دادگاه صالحه محاكمه و يا براى تبديل قرار بازداشت او به قرار مناسب براى آزادى اقدامى صورت گيرد در زندان به‌سر مي‌برد. جنابعالى به روشنى واقفيد كه بازداشت موقت در زمره موارد استثنايى است و اصل بر صدور قرار حتى در صورت احراز اتهام بوسيله وثيقه يا كفالت است كه اين موضوع در مورد روزنامه‌نگاران مشكل پذيرفته مى شود
رياست محترم قوه قضائيه؛
آيا پلمپ دفتر رسمى تنها انجمن صنفى مورد اعتماد روزنامه‌نگاران، زندانى بودن دبير اين انجمن و به زندان افتادن ده‌ها روزنامه‌نگار و وب‌نگار به اين معنى تلقى نمي‌شود كه جمهورى اسلامى ايران، تحمل روزنامه‌نگاران و انتقادات علنى آنها را ندارد؟ و اين برداشت در افكار عمومي، آيا بدترين نوع تبليغ عليه نظام و خشن و غير منطقى جلوه‌دادن چهره‌ى آن نيست؟
از سوى ديگر آيا تعيين عناوين مجرمانه و توسعۀ جرم‌انگارى توسط دستگاه‌هاى ذيربط كه تنها وظيفه‌شان اجراى قوانين مصوب مجلس شوراى اسلامى است، دخالت در وظايف قواى مربوطه (مقننه و قضائيه) و در نهايت رويه‌اى عليه استقلال دستگاه قضايى و به معنى مخدوش كردن چهره نظام نيست؟
اگر نوشتن يك مقاله در يك نشريه يا وب‌سايت و يا مصاحبه با يك رسانه‌ى غير ايرانى حسب ادعا منجر به مخدوش شدن چهره‌ى نظام مي‌شود، آيا ماه‌ها برخورد با روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانى كه ضوابط دادرسى عادلانه در مورد آنها رعايت نشده است، خدشه‌اى بر چهره‌ى نظام وارد نمي‌كند؟
رياست محترم قوه قضائيه؛
با گذشت حدود چهار ماه از بازداشت دبير انجمن صنفى روزنامه‌نگاران ايران و با توجه به اخبار منتشر شده، نگرانى از وضعيت ايشان افزايش يافته است و در شرايطى كه همزمان با سركار خانم مفيدى بسيارى از همكاران و دوستان روزنامه‌نگار و وب‌نگار ديگر در زندان به‌سر مي‌برند، اين نگراني‌ها روزبه‌روز بيشتر مي‌شود
ما روزنامه‌نگاريم. وظيفه‌ى ما خبررسانى و تحليل اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعى و فرهنگى كشور است. وظيفه‌ى ما ترسيم سيماى واقعى از هرآن چيزى است كه در حال اتفاق افتادن است. و البته انتقاد بديهي‌ترين «حق» ما است
دوستان و همكاران ما را آزاد كنيد تا به وظيفه‌ى خود عمل كنند
تجمع كارگران چينى ‌حميد قم مقابل اداره كل كار
ايلنا: تجمع كارگران ‌كارخانه دو سال تعطيل شده چينى حميد قم انجام شد
به‌گزارش‌خبرنگار ايلنا ازقم، صبح امروز بعد از تجمع حدود 50 نفر ازكارگران ناراضى كارخانه چينى حميد قم در مقابل درب اداره كل كار و امور اجتماعى استان، آنها به سمت دفتر مديركل اين اداره حركت و در نهايت تنها يكى از كارگران موفق به ديدار با وى شد
بعد ازگفت‌وگوى اين‌كارگر با مديركل اداره كار و امور اجتماعى استان قم وى در جمع ديگركارگران‌گفت: مديركل گفت‌كه ما درخواست خود را كتبا به او ارائه دهيم تا اينكه او با تعامل با سازمان تامين اجتماعى استان در رفع مشكل ما اقدام‌كند
لازم به ذكر است كه تجمع كارگران اين كارخانه‌كه دو سال است فعاليتى ندارد، پرداخت حقوق و مطالبات دو ساله اخيرآنها و همچنين اعلام بازنشستگي‌است
كارگران ناراضي‌كارخانه چينى حميد قم مي‌گويندچرا بعد از 18، 19 و يا 20 سال سابقه‌كار در اين‌كارخانه كه جزء مشاغل سخت محسوب مي‌شود هنوز بازنشسته نشده‌ايم؟

هیچ نظری موجود نیست: